همان است كه صدوق طاب ثراه در بغداد به خليفه گفت و همه را ساكت نمود ، و ملخّص آناز اين قرار است : چنانكه خداوند شريك ندارد و يكى است و يكتاى بى همتا ، حضرترسول صلي الله عليه و آله وسلم در سلسله مخلوقات بى مثل و نشان است و مرتبه ولايت و امامت هم در تلوِاين دو مرتبه است ، همانا وحدت مطلوب و مرضى است شركت مقتضى نيست و اين سهمرتبه در تلو يكديگرند .
پس هر كس در يكى از اين مراتب به نحو صحيح موحّد است در دو مرتبه ديگر همموحّد خواهد بود يعنى : محبّت أميرمؤمنان عليه السلام شريك بر نمى دارد .
و عجب فرمود بهلول عاقل :لا إله إلاّ اللّه لَقَدْ رَزَقَ اللّه حُبّ علىّ بن أبى طالب عليه السلام كُلّ ذىلبٍ.
و از منظومات بهلول است :برئت إلى اللّه ِ مِنْ ظالمٍبِسِبْطِ النَّبىّ أبى القاسمِودَدْتُ الهى بِحُبِّ الوَصىّوَحُبِّ النبىّ أبى فاطِمِوذلِكَ حِرزٌ مِن النائباتوَمِنْ كُلِّ متّهمٍ غاشِمٍبهم أرْتَجى الفُوز يَومَ المعادِوَامن من نِقْمَةِ الحاكمِ
خلاصه همان دليل و برهان كه بر نبوّت پيغمبران و پيشواى ايشان اقامه مى شود درامامت اوصياء و خلفاء ايشان بعينها توان اقامه كرد .
بلى ، در اين اوراق در نبوّت خاصّه و امامت خاصّه جز اشاره اجمالى و اختصار قولىچاره نبود .غير على هيچ در انديشه نيستجز اسداللّه در اين بيشه نيست