روح و ریحان

محمد باقر واعظ طهرانی کجوری مازندرانی؛ مصحح: صادق حسینی اشکوری

جلد 2 -صفحه : 428/ 187
نمايش فراداده

اما بنا بر اينكه جدّ بزرگوارش آن خون را حفظ فرموده باشد .

از مقتل كتاب« بحار الانوار »مرويست از ابن عباس كه گفته : نيمه روزى پيغمبر رااَشْعَث اَغْبَر در خواب ديدم و در دستش شيشه اى بود كه در آن خون بود عرض كردم : اينخون كيست و چيست ؟ ! فرمود : خون فرزندم حسين است كه برداشته ام چون برخواستمشمردم روزها را معلوم شد كه آن روز شهادت آن بزرگوار بوده است .

و در كتاب مذكور است: از شخص كورى جهت كورى وعماء آن را پرسيدند ، گفت :من در كربلا بودم ، شبى حضرت رسول صلي الله عليه و آله را محزون و اندوهگين در خواب ديدم ، دربرابرش نطعى و به دستش حربه اى بود و ملكى ايستاده شمشيرى در دست داشت ، و دربرابرش طشت خونى بود ، براى اينكه سواد لشكر شقاوت اثر بودم از خون آن طشت برچشمهاى من كشيد به نحوى كه دو چشم من سوخته شد چون برخاستم خود را كور يافتم .

در اينكه خون آن سيد مظلوم مرارا به بهشت جد بزرگوارش با ملائكه بردند و مطالب ديگر اما بنابر اينكه ملائكه برده باشند آن خون شريف را در كتاب« مناقب »ابن شهرآشوب مازندرانى مرويست كه : در شب عاشوراء جناب خامس آل عباء عليه السلام فرمود :« اكنون جدم رسول اللّه صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و با وى جماعتى از اصحابش بودند ، پس بهمن فرمودند :« أنتَ شَهيدُ آلِ محمد ، وقد استَبْشَرَ بك أهلُ السموات وأهل الصَّفِيحالاعلى ،فلْيَكُنْ افطارُك عندى الليلةَ ، عجِّل ولا تؤخِّرْ ، فهذا مَلَكٌ قد نَزل من السماء لِيَأْخُذَ دمَك فى قارورةٍ