روح و ریحان جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
رسيد پس فرمود :« بسم اللّه وباللّه وعلى ملَّةِ رَسولِ اللّه » .آن گاه سر مباركش را به آسمان بلند كرد و عرض كرد :« اللهم! انَّك تَعلمُ انّهُم يَقتُلونَرجلاً لَيس على وجهِ الأرض ابنُ بنتِ نبىٍّ غيرُه » .پس آن تير را كشيد از قفايش خون مانند ناودان برآمد ، پس دست مبارك را برجراحت گذارد و خون را به آسمان ريخت قطره اى از آن برنگشت و قبل از آن حمرتنبود ، پس دفعه ثانيه دست مبارك را گذارد چون پر از خون شد به سر و محاسن شريفماليد و فرمود : همين طور هستم تا جدّم را ملاقات كنم و من مخضوب به خونم باشمو عرض كنم : يا رسول اللّه ! فلان و فلان مرا كشتند.و در كتاب مقتل« بحار الانوار »مرويست : سنان بن انس نخعىِ بى رحمِ سنگ دل ، بعداز طعن سنان بر ترقوه و صدر شريف آن امام مظلوم ، تيرى بر گلوى مبارك آن بزرگوار زدكه از اسب بر زمين قرار گرفت ، پس آن جناب نشست و از گلوى مطهر آن تير را كشيد و دودست مباركش را با هم نگاه داشت ، و هر وقت كفّين پر از خون مى شد بر سر و محاسنمى ماليد و مى فرمود :« هكذا حتّى اَلقَى اللّه َ مخضباً بِدمى مَخْضُوباًعلى حقى » .و أبو مخنف نقل كرده است : مردى از بنى كنده ضربتى بر فرق مباركش زد كه خون برصورت شريفش جارى يافت.خلاصه آن خونى كه از قلب آن قلب عالم امكان كه تعبير به مهجة القلب است كرديم ،جزئى از آن در ملكوت اعلى مذخور و محفوظ شد و از آن قطره اى برنگشت براى آن كهسيد انبياء يا ملائكه ملأ اعلى آن خون را در شيشه ها ضبط و حفظ كنند .