[ در شكوه از اهل زمان و شكايت از بى دينان] - روح و ریحان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روح و ریحان - جلد 2

محمد باقر واعظ طهرانی کجوری مازندرانی؛ مصحح: صادق حسینی اشکوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ در شكوه از اهل زمان و شكايت از بى دينان]

على اىّ حال ، از اين دين و اهلش بايد به فرياد آمد براى شكستها و رخنه هائى كه بروى رسيده است ، پس علاج و اصلاحى بايد نمود و چاره اى بايد كرد بلكه بر موت و فوتوى هم لواى عزا بايد افراشت و استمداد از امام عصر عليه السلام كه سلطان زمان است بايد نمود تااز خداى مهربان بخواهد و تعجيل در ظهور خويش نمايد ، و مايه مسرت و بهجت گرددو اين دين مرده را احيا فرمايد .

خوش است كتابى در تحسّر و تأسّف دين براى كافّه اهل ايمان و قاطبه مُسلمين نوشتهشود تا بنشينند و بخوانند و بگريند كه گريه بر اين مُصيبت عظمى اولى است از مصيبتجناب خامس آل عبا عليه آلاف التحيّة والثناء ؛ از آنكه آن جناب عليه السلام براى حفظ دين جدّبزرگوارش خود را با فرزندان و برادران و ياران شهيد خواست با قدرتى كه داشتو نصرتى كه بر سرش سايه افراشت ، بلكه هر يك از انبياء مرسلين كه به درجه شهادت فائزشدند ، و هر يك از اولياء كاملين كه كسوت حيات را از خود قهراً و جوراً خلع نمودند همانابراى دين بود ، خواستند خودشان نمانند و دين الهى بماند .

پس اين شريعت بيضا و ملّت سمحت عُليا چندين هزار سال است به توسط سفراء اللّه و بندگان حق كه امينان بارگاه كبريائى بودند به وضع تازه و طرز خوشى در هر زمانى بهمقتضاى وقت جلوه كرد ، و اين مردمان نادان را به سوى خداوند سبحان دعوت نمود ، پساين مردم گاهى از راه غفلت و جهل و گاهى از روى كبر و غرور وى را نزار خواستند و بروعد و وعيد و تهديدش اعتمادى نكردند و اعتنائى ننمودند ، و هر آنچه از شكنجه و آزارتوانستند بر شخص شريف دين به قدر مقدور وارد آوردند ، و هر چند حضرت احديّت كهمنتقم حقيقى است عقوبتهاى كثيره بر قرون ماضيه براى هتك حرمت و جسارت بهحضرت وى نازل فرمود براى آيندگان عبرتى و ندامتى حاصل نيامد .

عجب است از اين قلوب قاسيه و نفوس خبيثه كه قدر ديدند و شنيدند كه بر ابناء جنس

/ 428