نهم :منصور بن حازم است . در كتاب« كافى »از باب مسطور در حديث پانزدهم مروى است : منصور بن حازمگفت : خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم : خداوند اجل و اكرم است از اينكه شناختهشود به جهت خلق بلكه خلق شناخته مى شوند به سبب خدا ، فرمود : « راست گفتى » .عرض كردم : كسى كه شناخت پروردگارى دارد پس سزاوار است از براى پروردگارخود رضا و سخطى بداند و رضا و سخط پروردگار را شخص نمى داند مگر آنكه به وحىآسمانى باشد يا بوى رسول اكرم خبر دهد ، پس آنكه وحى بر او نمى آيد سزاوار استخدمت پيغمبر برسد چون خدمت پيغمبر رسيد مى داند آن بزرگوار حجة است و مفترضالطاعة ، پس گفتم به مردمان : آيا رسول خدا حجة بود از جانب خدا بر خلق ؟ گفتند : بلى ،گفتم : اين پيغمبر كه از دنيا رفت كيست به جاى او ؟ گفتند : قرآن به جاى پيغمبر است .چون در قرآن نظر كردم ديدم مُرجئه و قَدَريّه با يكديگر در آن نزاع دارند ، و زنديق كهخارج از ايشان است مخاصمه مى كند و غالب مى شود بر خصماء خودش دانستمبالاستقلال قرآن حجت نيست ، پس قيّم و مُبيّن مى خواهد تا حقّ و باطل را بشكافد و بيانكند آن گاه از مردم سؤال كردم آن قيّم كيست ؟ گفتند : ابن مسعود و عمر و حذيفه است يعنىاين چند نفر مى دانند معانى قرآن را ، چون از ايشان سؤال كردم تمام معانى قرآن را گفتند :تمام آن را نمى دانيم ، اما علم تمام معانى قرآن خدمت حضرت اميرمؤمنان عليه السلام است .وهمگى اعتراف كردند كه : لا أدرى ، پس رجوع به آن جناب نمودم فرمودند : « تماممعضلات و مشكلات و معانى قرآن در نزد من است » .پس دانستم قيّم قرآن كه طاعت وى مفترضه است حضرت شاه ولايت عليه السلام است و اواست بعد از حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله حجت بر تمام خلايق و هر چه از قرآن مى گويد حقاست .پس آن جناب فرمودند :« رحمكَ اللّه تعالى! ».