اگر چه اين بنده را فهم شعر و شعورى نيست چه رسد آن كه بتوانم بيتى بگويم يا آن كهاستشهاد نمايم ، اما در اين مورد به نحو ترجمه آن چه به قلم آمد معانى اين اشعار رانگاشت :به راه مكه شخصى را بديدمنزار و زرد رنگ و ناتوان بودبه تنهائى بدون توشه مى رفتكه از تنهائيش دل بد گمان بودخيالم آمد از اهل سؤال استندانستم كه جان كعبه آن بودچو ما كرديم اندر فيد منزلكه در وى تل سرخى هم عيان بودبه جام آب ريگى چند افكندبياشاميد و شكرش بر زبان بودمرا زان جام شيرين جرعه اى دادكه گويا شِكّرم در كام جان بودچو پرسيدم زحالش قائلى گفتامام هفتمين شيعيان بود*و از اشعارى كه حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام فرمودند اقتصار به اين روايت مختصرمى كنم :در كتاب« رياض الابرار »مرحوم سيد نعمت اللّه جزايرى نقل فرموده است كه : حضرتموسى بن جعفر عليهما السلام فرمودند : پدرم در خرد سالى به من لوحى دادند و فرمودند : « اين