قوله : « ولا صورة » يعنى : خداوند صورت نيست. بدان كه صورت بر دو قسم است : محسوسه و معقوله ، امّا محسوسه آن ترتيب اشكالىاست كه بعضى با بعضى ديگر دارد با اختلافى كه در آن ديده مى شود ، امّا معقوله معنويّه آناست كه انسان معانى الفاظى را ترتيب و تركيب كند در ذهن كه ديده نشود و از امور باطنهباشد چنانكه از براى صُور حسيّه تركيبى است از براى صور مَعنويّه عقلانيّه هم ترتيبو تركيبى است .و مصطلح است كه گويند : صورت مسأله اى اين است .و همچنين تعبيرات ديگر اهل معنى از براى صورت كرده اند كه از مراد ما دور است .حال به هيچ يك از دو معنى اعتقاد نتوان كرد : براى خداوند صورت خاصه ؛ از آنكه هرصورت مؤلّف را مصوّرى لازم است كه از اشكال مختلفه تشكيل نمايد ، و خداوند مصوّرجميع موجودات است كه به هر چيزى صورت خاصه و هيئت مفرده داده است ، و بعضىصورت را تعبير به جسم كرده اند .وفى الحديث :« اِنَّ قوماً مِنَ العِراقِ يُوصِفوناللّه بالصورةِ والتَخطيطِ »مراد از صورتدر اين مورد همان جسم است .و در كتاب« اصول كافى »است كه شخصى خدمت حضرت امام محمد باقر عليه السلامعرض كرد : گاهى خداوند را در ذهن چيزى خيال مى كنم فرمود :« نعَم غير معَقولٍ ولامَحدوُد ، فَما وَقَع وَهْمُك عَلَيه شَى ءٌ فهو خِلافٌ لا يُشبِهُهُ شىَ ءٌ ولا تُدرِكه الأوهام وكَيف تُدرِكُهالأوهامُ وهُوَ خِلافُ ما يُعْقَل وخِلافُ ما يُتصوّرُ فى الاَوهامِ إنّما يُتَصوَّر شى ءٌ غيرُ مَعقولٍ ولامَحدودٍ ».