در معانى عبارات زيارات و القاب امام عليه السلام وجواز آنها
پس چنانكه پادشاه ظاهرى مجازى بر حسب بعد و قرب و اختلاف مراتب فرزندانو نزديكان و رجال دولتش از اركان و اعيان يكى را چشم و يكى را زبان و يكى را گوشو يكى را دست و يكى را جگر و يكى را دل و يكى را سر و يكى را پاى و يكى را عقل ونفس و روح و يكى را قوّت بازى و يكى را شمشير يا عصاى دست خود مى خواند ، همينطور براى كامليت و تماميتى كه در انسان اشرف كامل ولىّ اللّه اعظم امام همام از ملكاتالهيه حاصل است ، و جامعيتى كه از عالم كبير از بسائط و مركبات مجردات ماديات دارد ،مانند بحر خضم اعظم كه مظهر و مرآت تمام انجم فلكيه و كواكب سماويه است تماماعضاء و اجزاء وجوديه وى را از ظاهر و باطن خداوند مهربان اضافه به خود فرمودو نسبت به خود داد .مثلاً انسان كامل« عين اللّه الناظرة »است براى آن كه از جانب حق تعالى ديده بانو بيناى به حال بندگان است مانند چشم ظاهرى انسانى كه ديده بان قلب است .و چون معنى ولايت احاطه كليه است بر تمام خلق و رعيت ، بناءً على ذلك امام عليه السلام رابايد در دنيا بيناى به امور اخرويه كه از مخلوقات موجوده است بدانيم تا كمال نظرو بصارت « عين اللّه الناظره » معلوم شود ، و بايد غشاوه و حجابى در نظر مهر انورش ازمشاهده عوالم امكانيه از علويه و سفليه نباشد والاّ اين نسبت و اضافت را لياقت ندارد .