بنا بر حديث« من ماتَ و لم يَعرِفْ امامَ زمانه »محبّت و مودت و اطاعت امام به هرذى روحى لازم است و توجّه نمازگزار به امام عصر عليه السلام آن اقتداء او است در اداء فريضهبراى عبادت پروردگار .
پس خداوند را تكبير مى گويد براى ولايت و محبّتى و اطاعتى كه به امام زمان خوددارد .
و بعضى از غلات معلوم است اما طايفه متخيّله كه صورت مرشد و قطب و شيخ خودشان را حاضر مى نمايند ، و درتمام اذكار خفيّه و جليّه صورت وى را در الواح متخيّله نقش كنند ، و به عبادات مشغولشوند ، و ايشان را مانند انبياء و اولياء كه واسطه و رابطه بين عالم علوى و سفلى هستندفرض كنند ، و امثله كثيره آورند تماماً قياس و استحسان است .كار پاكان را قياس از خود مگيرگر چه باشد در نوشتن شير شير
پس به مفاد عموم« من قصده توجّه بكم »ضررى ندارد شخص عبادت كننده توسلبه يكى از ائمه بجويد و آن را سبب از براى قبول عبادت خود داند ، و شايد حكمت آنمجملاً اينطور باشد : در ابتداء عبادات مانند نماز و غيره شخص مى خواهد معبود خود رادر ذهن موجود كند و آن محال است ، و هر آنچه در ذهن تصور شود خداوند متعال جز آناست ، كما قال الباقر عليه السلام :« كلّما ميزتموه باوهامكم بأدَقِّ معانيه فهو مخلوقٌ[مصنوع]مِثلُكُممردودٌ اليكم ».