پند

نسخه متنی -صفحه : 106/ 93
نمايش فراداده

غرور ـ رياست

عارفي گفت :رفتم درگلخني تادلم تادلم بگشايدكه گريزگاه بعضي اوليابوده است .

ديدم رئيس گلخن راشاگردي بود ميان بسته بودوكارميكردواوش مي گفت كه اين بكن وآن بكن اوچست كارميكرد .

"گلخن تاب "راخوش آمدازچستي اورادرفرمان برداري .

گفت آري همچنين چست باش اگرتوپيوسته چالاك باشي وادب نگاه داري مقام خودبتودهم وترابجاي خود بنشانم .

مراخنده گرفت وعقده من بگشادديدم رئيسان اين عالم همه بدين صفت اند باچاكران خود