بشنووباورنكن - پند نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بشنووباورنكن
گويندشخصي ازشخصي خواهش كرد،صندوق پرازشيشه اي بدوش كشيده .ازپلكان بلندي ببالاخانه اي ببرد .آن شخص گفت : براي من چه فايده داردوچه اجرتم خواهي داد؟صاحب صندوق گفت :سه نصحيت بتو خواهم كردكه سرمايه خيردنياوآخرتت باشد .آن شص قبول كردوصندوق رابدوش كشيدوازپله كه بالارفت ايستادوگفت :نصيحت اولي رابگو .صاحب صندوق گفت :اگركسي گفت نسيه بهترازنقداست "بشنووباورمكن "حامل صندوق چند پله ديگربالارفت وگفت :نصيحت دوم رابگو .گفت :اگركسي گفت :پول سياه بهترازپول سفيداست ،"بشنووباورمكن "مجددا"آن شخص چندپله اي كه بالا رفت ،ايستادوگفت :نصحيت سوم رابفرما .گفت :اگركسي گفت :نخودات بهترازچلوكباب است ،"بشنووباورمكن "حامل صندوق دوسه پله ديگري را كه باقيمانده بود،طي كردووقتي به آخرين پله رسيد،ايستادوبصاحب صندوق گفت :منهم ميخواهم نصيحتي بتوبكنم گفت بگو .حامل ،شانه خودرااززيربار تهي كردوصندوق افتادودراثناءافتادن وزمين خوردن آن گفت :تاگركسي هم گفت كه درين صندوق يك شيشه سالم باقي مانده است ،"بشنووباورمكن /داستانهاي امثال