بشنووباورنكن - پند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بشنووباورنكن

گويندشخصي ازشخصي خواهش كرد،صندوق پرازشيشه اي بدوش كشيده .

ازپلكان بلندي ببالاخانه اي ببرد .

آن شخص گفت : براي من چه فايده داردوچه اجرتم خواهي داد؟صاحب صندوق گفت :سه نصحيت بتو خواهم كردكه سرمايه خيردنياوآخرتت باشد .

آن شص قبول كردوصندوق رابدوش كشيدوازپله كه بالارفت ايستادوگفت :نصيحت اولي رابگو .

صاحب صندوق گفت :اگركسي گفت نسيه بهترازنقداست "بشنووباورمكن "حامل صندوق چند پله ديگربالارفت وگفت :نصيحت دوم رابگو .

گفت :اگركسي گفت :پول سياه بهترازپول سفيداست ،"بشنووباورمكن "مجددا"آن شخص چندپله اي كه بالا رفت ،ايستادوگفت :نصحيت سوم رابفرما .

گفت :اگركسي گفت :نخودات بهترازچلوكباب است ،"بشنووباورمكن "حامل صندوق دوسه پله ديگري را كه باقيمانده بود،طي كردووقتي به آخرين پله رسيد،ايستادوبصاحب صندوق گفت :منهم ميخواهم نصيحتي بتوبكنم گفت بگو .

حامل ،شانه خودرااززيربار تهي كردوصندوق افتادودراثناءافتادن وزمين خوردن آن گفت :تاگركسي هم گفت كه درين صندوق يك شيشه سالم باقي مانده است ،"بشنووباورمكن /داستانهاي امثال

/ 106