تجسس عمربن خطاب - پند نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تجسس عمربن خطاب
روزي عمربن خطاب درزمان خلافت خوددر شهربه گشت وگذارپرداخت .درهنگام گشت زدن ازخانه اي آوازسرودونغمه شنيد .وي به جاي اينكه ازدرآن خانه واردشودازپشت ديوارخانه به بالاي بام رفت و درون خانه رانگريست .مردي راديدكه بازني نشسته وسفره شراب هم برپاست .عمرباتندي وخشم خطاب به آن مردگفت:اي دشمن خدايتعالي !فكركردي كه خداوند بزرگ چنين گناهي رابرتوخواهدبخشيد؟مردكه حاضرجواب بودباخاطري آسوده به عمرگفت:شتاب مكن اي خليفه !اگرمن يك گناه كردم توسه گناه نمودي .خداوندمي فرمايد"ولاتجسسوا"كاوش وجستجونكنيدوتواين كارراكردي ،ونيز فرمود"وآتواالبيوت من ابوابها""به خانه هاازدرهايشان واردشويد"وتو ازبام درآمدي ،وديگراينكه فرموده است "لاتدخلوابيوتاغيربيوتكم حتي تستا نسواوتسلموا""به خانه اي جزخانه خويش داخل مشويد،مگراينكه آشناشويدو سلام كنيد"وتوبي اجازه داخل شدي وسلام هم نكردي !عمركه دربرابرسخنان بحق آن مردديگرپاسخي نداشت ،به وي گفت:اكنون اگرمن تراببخشم ،توحاضري توبه كني ؟آن مردگفت:آري ،توبه مي كنم .اگرمراببخشي ،ديگرهرگزچنين گناهاني انجام نخواهم داد .آنگاه عمرازوي درگذشت وآن مردتوبه نمود .