موعظه بليغ - پند نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
موعظه بليغ
نوشته اندكه وقتي جواني نزديكي ازصلحااكه درخارج ازشهر سكني داشت رفته وازاواستدعانمودكه يكچندي درخدمت وي اوقات بگذارندتااز اثرتربيت ودانش وبركت انفاس قدسيه اوبهره مندشده ومحلي بمكارم اخلاق گردد ،آن مردصالح قبول نموده ،ودرمقام تربيت وتهذيب نفس اوبرآمده روزي در جنگلي بايكديگرگردش مي نمودند،آن عارف بجوان اشاره كردكه نهال نورسته ئي را ازريشه برآورد،جوان فوراوباندك قوتي بسهولت آن راريشه كن نمود .پس از آن قدري كه درجنگل سيركردند،بدرخت كهنه اي رسيدند .بكندن آن بجوان اشارت فرمودجوان هرچه قوت كردنتوانست آنراازريشه درآورد،آن پيرروشن ضميربدو گفت:اي فرزند؟ازاينجابايدتجربت آموزي وملتفت شوي كه تخم هوي وهوس ، وبغض وكينه ،وحسد،ودشمني ،وحرص ونفاق ،وسائرصفات رذيله ،همينكه دردل اثركردنهالي است .كه اگرزودبصرافت افتادي باساني مي تواني آنهارا ريشه كن كني ،واگربگذاري دردل كهنه شوندچنان ريشه خودرادرآنجامستحكم خواهند كردكه ازكندن آنهاعجزپيداخواهي نمود،وريشه هاي آنهاطوري بهم پنجه خواهند كردكه هيچ گلي يعني صفات جميله ئي رانخواهندگذاشت كه دردلت برويد،ودر آنجانشوونماكند،پس هميشه سعي كن كه هوي وهوس ،وعادات رذيله راتا كوچك است ازدرون دل بركني ،كه هرچه روزگاربرآن بگذارد،وبيخ آن محكم و قوي شود،زايل كردن آن ازقوه بشرخارج خواهدبود .