غرور ـ رياست - پند نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
غرور ـ رياست
عارفي گفت :رفتم درگلخني تادلم تادلم بگشايدكه گريزگاه بعضي اوليابوده است .ديدم رئيس گلخن راشاگردي بود ميان بسته بودوكارميكردواوش مي گفت كه اين بكن وآن بكن اوچست كارميكرد ."گلخن تاب "راخوش آمدازچستي اورادرفرمان برداري .گفت آري همچنين چست باش اگرتوپيوسته چالاك باشي وادب نگاه داري مقام خودبتودهم وترابجاي خود بنشانم .مراخنده گرفت وعقده من بگشادديدم رئيسان اين عالم همه بدين صفت اند باچاكران خود