كيفر-گناه - پند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كيفر-گناه

حضرت عيسي ع باعده اي ازيارانش دربيابان سيرميكردندرسيدندبه قريه اي كه ويران شده بودوجنازه هاي بسياري ازاهل آن قريه رادرراههاوكوچه هامشاهده نمودكه متلاشي شده بود به همراهان فرموداهل اين قريه براثرعذاب عمومي الهي به هلاكت رسيده اندچرا ه اگرعذابي عمومي نبودوبه تدريج مرده بودندزندهامرده هارادفن ميكردند .

يكي ازهمراهان عرض كرداي رويح الله آنهارابه حضورتان بطلبيدوماجراي هلاكت آنهارابپرسيد .

حضرت عيسي ع اين پيشنهادراپذيرفت وفرموداي اهل قريه يك نفرازآنهازنده شدوعرض كردلبيك ياروح الله .

عيس ع به اوفرمودداستان شماچيست كه به اين سرنوشت گرفتارشده ايد؟اوگفت ماصبح درسلامت كامل بسر ميبرديم ولي شب كه خوابيديم خودرادرهاويه ديديم .

عيسي ع فرمودهاويه چيست ؟ اوعرض كردهاويه دريائي ازآتش است كه درآن كوههائي ازآتش قراردارد .

عيسي ع فرمودبه چه علت شمابه اين روزگارسياه مبتلاشده ايد .

اوعرض كردحب الدنياوعباده الطاغوت غلاقه شديدبه دنياوطاغوت پرستي مارابه اين سرنوشت رساند .

عيسي ع پرسيدتاچه اندازه به دنياعلاقمندبوديد؟اوعرض كرد مانندعلاقه كودك به پستان مادرش كه وقتي مادراوپستانش رابه طرف كودك ميبردخوشحال ميشدووقتي ازاوبرميگردانداندوهگين ميشد .

عيسي ع فرمودتاچه اندازه طاغوت راميپرستيديد؟اوعرض كردوقتي طاغوتهابه مافرماني ميدادند ماازآن اطاعت ميكرديم .

عيسي ع فرمودچطوردرميان آنهمه هلاكت شدگان تنها توپاسخ مرادادي ؟اوعرض كردبه سايرهلاكت شدگان دهان بندي ازآتش زده اندو فرشتان سختگيرعذاب برآنهامسلطهستندولي من دردنيادرميانشان بودم ولي مانندآنهادنياپرست وطاغوت پرست نبودم امانهي ازمنكرنميكردم وقتي عذاب آمدمرانيزگرفت ومن اكنون به موئي درپرتگاه ذوزخ آويزان هستم ترس آن دارم كه به درون آتش دوزخ سقوطكنم .

حضرت عيسي ع به ياران فرمودهرگاه انسان روي خاك وخاشاك بخوابدونان جوبخورددرصورتي كه دينش راحفظكندبسياربهتر اززندگي خوش توام بابي ديني است .

/معاني الاخبارصدوق ص 341باب معني الهاويه

/ 106