تسلط زن - پند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تسلط زن

يكي از پادشاهان بي نهايت اظهار محبت و علاقه بزنها ميكرد و در مقابل آنها مفتون و بي اختيار ميشد وزير كه از اين قضيه و علاقه سلطان باخبر شد او را نهي مينمود و از عواقب سوء آن ، پادشاه را ميترساند تا بلكه سلطان از اين همه محبت و الفت و دوستي نسبت بزنان دست بردارد ، نصايح و تبليغات وزير در سلطان اثر كلي بخشيد و علاقه خود را پنهان داشت و نسبت بزنان و كنيزان خونسردي بخرج ميداد ، يكي از كنيزان در اينباره با شاه صحبت كرد كه با آنهمه علاقه شديد چگونه شد كه يكمرتبه سرد شديد و بكلي اظهار علاقه را قطع فرموديد ؟ سلطان كه نميخواست بيان وزير را كه از اسرار بود فاش كند بناچار در مقابل اصرار كنيزك جريان امر را اظهار نمود .

كنيزك تقاضا كرد كه او را بوزير ببخشد و منتظر جريان عمل باشد .

سلطان كنيز را بوزير خود بخشيد كنيز بهر نحوي بود محبت خود را در قلب وزير وارد كرد تا جائيكه وزير در مقابل علاقه و عشق كنيز بيتاب شد و هر وقت استمتاع و زناشوئي داشت كنيز مخالفت ميكرد عاقبت كار كنيز گفت برآورده شدن حاجت نفساني منوط بيك شرط است و آن اينكه مرا بر خود سوار كني و راه بروي .

پيشنهاد كنيز مورد قبول واقع شد و كنيز لجام و زين براي وزير تهيهي كرد و سوار بر وزير شد .

در چنين حال ناگهان سلطان وارد منزل وزير شده و معامله كنيز با وزير را مشاهده كرد و اظهار داشت مرا از صحبت زنها منع ميكردي ولي خود مفتون و گرفتار و بيتاب شدي وزير با كمال شرمساري عرض كرد منهم از اين روز ميترسيدم و نميخواستم سلطان را با اينحالت مشاهده كنم ، اين است كه براي خود اختيار نمودم .

/ مجموعه قصه هاي شيرين صفحه 29 .

/ 106