لقمان -و-فرزند - پند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لقمان -و-فرزند

آورده اندكه لقمان حكيم باپسرش اختيارسفري كرده وقصدلقمان آن بودكه برپسر رنج ومحنت سفروراحت حضررامعلوم كنددرازگوشي داشتندكه بنوبت سوار ميشدنددوسه روزي كه راه رفتنددرازوش ايشان لنك شدچنان كه گام ازگام برنميداشت پسرمانده شدوبجزع وفزع درآمده اضطراب ميكردلقمان گفت ايفرزند دلتنك مباش كه خيروصلاح مادراين است پس گفت ايپدردراين چه خيروصلاح خواهدبودكه مادراين بيابان پياده مانده ايم وپياده نتوانستم رفت وخرما لنك شده فرمودايپسرحالابي صبيرهيچ فايده اي نداردوازثواب نيزمحروم مي ماني پسرگفت كاش زودترباباداني ميرسيدم لقمان فرمودآنچه خداميكندخوبست پس مانده شده بودلنك لنگان هميرفت تاآنكه شام شدناگاه ازدورسياهي نمودارشد پس بازبي صبري ميكردكه ايپدرسعي كن زودترخودراباين ده رسانيم وآسوده شويم لقمان فرمودايپسرچرانگفتي "انشاءالله "اگراين كلمه ميگفتي ممكن بودزودتر برسيم اماحالااين بي صبري توسودي نداردپس باخداباش هركجاكه باشي نگاهدارنده اوست بي اذن اونفع وضرري بكسي نميرسدورسيدن بان ده بدست خداست وهرچه تقديرشده همان ميشودوباقضاوقدركسي بي نمي آيد .

"كردگارآن كندكه خواهد"دراين سخن بودندكه ناگاه درآن شب تاريك پاي بسربگودالي رفت وپيچ خورده ازجابدررفت چنان كه قدم ازقدم نميتوانست برداشت درهمان جانشست وبپاي خودچسبيدوباضطراب وزاري درآمدوميگفت حال ماچون خواهدشدپدرگفت خداخواهدهمان شدودراين امرصبروشكربايدكردالبته خيرمادراين است " عسي اين تكرهواشيئاوهوخيرلكم "ايپسرغم واندوه بردل راه مده وصبرپيش گيركه قضاوقدركارخودراميكندوآخركارنيكوخواهدشد"درطريقت هرچه پيش سالك آيدخيراوست "قوله تعالي "سيجعل الله بعدعسيريسرا"القصه آنشب درآنصحراگرسنه وتشنه ماندندپسربيقراري ميكردوپدراوراامربصبر كرده مي فرمود"الصبرمفتاح الفرج "تااينكه روزديگرشدشخصي راديدندكه بر درازگوش ايشان سوارشده مي آمدوهيچ اثرلنگي براوظاهرنبودپسرنيزازآن آزارصحت يافته بودبنزدآنمردرفته گفت اين چهارپاازمااست توبكجاميروي آنمردگفت من دراين صحراميگرديدم اين رايافت گمان كردم ازمرداين ده خواهد بودآوردم كه بصاحبش برسانم چون مالل شمااست تصرف كنيدپسرسوارشدولقمان پياده آمددن بذان ده رسيدندده راخراب وويران ديدندنزديك رفته مردم بسيار كشته وافتاده ديدندازيكي احوال پرسيدندكه مردم اين ده راكه قتل وغرات كوده آنشخص گفت منهم اهل اين ده هستم جمعي ازدشمنان نصف شب برماشبيخون آوردندوهمه راشكتندواموال ماراغارت كردندلقمان بپسرفرمودايعزيز مشاهده نمودي كه حكيم علي الاطلاق آنچه خيروصلاح بنده درآنست ميكنداگرلنگيدن الاع وآزارپي توروي نميدادماهم كشته ميشديم آنچه واقع شدخيروصلامابودو توبي صبري مينمودي پس معلوم ميشودهرچه ازحادثات جهان واقع شودباذن حقتعالي است وصلاح بنده درآنست .

/ 106