اسباب -بندگي - پند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسباب -بندگي

يكي از ملوك يونان بر سقراط حكيم گذر كرد و او را در خواب ديد .

سر پايي بر او بزد و گفت برخيز .

سقراط برخاست ، و از كوكبه شاهي پروا نكرده التفاتي به وي ننمود .

ملك گفت مرا نميشناسي ؟ سقراط گفت نه ، وليكن در طبع چهارپايان مي بينمت ، چه لگد زدن كار ايشان است .

ملك گفت اين چنين گستاخانه سخن گويي ، حالي كه تو بنده و رعيت مني ؟ سقراط گفت نه چنين است ، بلكه تو بنده مني گفت چطور ؟ گفت براي آنكه شهوتها و آرزوها ترا بنده و فرمانبردار خود ساخته اند و من آنها را بنده و محكوم خود گردانيده ام .

ملك از آن سخن خجل گشته ، از آن مقام در گذشت .

/ بزم ايران

/ 106