نتيجه -ساده لوحي - پند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نتيجه -ساده لوحي

خداكندقصه ام زيباباشدومثل نخ درازي كشيده شود .

دردهي گربه اي بودكه همه موشهاي اطراف راميخورد .

موشهاي خانگي وصحرايي همه اورا ميشناختندوتااوراازدورميديدندفرارميكردند .

مدتي گذشت وديگرموش گيرش نيامد .

تدبيري كردكه موشهارابه طرف خودبكشد .

چندروزازخانه بيرون نيامدوشهرت دادكه توبه كرده است .

روزي سروكله اش پيداشدودرسربازار وبيرون شهرمنادي فرستادكه من توبه كرده ام وديگريك موش هم نخواهم خورد تصميم داردكه عروسي كنم ودوست ودشمن رابه مهماني دعوت خواهم كردهركسي خيرمراميخواهدقدمش برسرچشم هرجاكه موشي هست بدينم بيايدتاآشتي كنيم و دوست بشويم .

خبرازده به ده منتشرشدموشان خانگي وصحرايي كه به هم ميرسيدند ميگفتند:شنيده اي كه گربه توبه كرده وقصدازدواج دارداوماراهم عروسي دعوت كرده است .

بايدبرويم سلامش كنيم ومباركبادبگوئيم .

موشان غرق شادي واميد بودندوفريادميكردندكه چه سعادتي ؟ديگرترس سنداريم ميتوانيم آسوده برويم و بيائيم زيراكه يك دشمن داشتيم واوهم رفع شد .

براي تهنيت گربه توبه كرده موشان بهترين جامه خودراپوشيدندلباس سفيدوكلاه دارخودراتن كردندو كفشهاي نوبه پاكردند .

ماده موشان سفيداب ماليدندوباپوست گردولبهايشان راسرخ كردند .

چشمهاراسرمه كشيدند .

زيورهاي درخشان رابيرون آوردندوخودرا آراستند .

بچه هارالباس عيدپوشاندند .

بعدبه تدارك پيشكش پرداختند .

تخم مرغوانجيرخشك وميوه وگردووكشمش وخرماوفراهم كردندوهرچه بهتراز آن نداشتنددرطبقهاگذاشتندتابه گربه عابدهديه كنند .

گربه وسايل پذيرايي را بدقت آماده كرد .

خانه اش راباحصيروقالي فرش كردهمه سوراخ وسنبه هارا بست .

تخت خودرادرگوشه اي قراردادوباتشكهاي رنگارنگ وبالشهاآراست .

يك سوراخ بيشتربازنگذاشت وآن راه ورودموشهابوديك بچه گربه رادم اين سوراخ گذاشت وماموركدكه موشهاراتاپاي تخت اوراهنمايي كندبعدبه آرايش خودپرداخت لباس گشادابريشمي سفيدبرتن كردوبرتخت نشست ومنتظرمهمانان شد .

اول ماده موشان هديه هادريك دست ودست كودكان دردست ديگردرآمدند .

موشان صحرايي دسته دسته به دنبال ايشان واردشدند .

بچه گربه ماده موشان رابه پاي تخت گربه بردسرودست اورابوسيدندوگفتنداي گربه عزيزسلامت باشي احوال شماچطواست ؟موشهاي صحرايي هم پيش رفتندوتعظيم كردندوگفتندعمر شمادرازوخوش باشد .

گربه سبيلهاي خودراباوقارليسيدوگفت قدمتان مبارك باشدديگرازمن نترسيدازاين به بعدپيوندميان مامحكم خواهدبودپيش بيايد بفرماييدمن عهدكرده ام كه ديگرموش نگيرم .

بعدباصداي تحكم آميزي به موشهاي كمروگفت بيائيدپهلوي من بنشينيدنترسيد .

بچه گربه همه هديه هاراجمع كردو درمحل مطمئني گذاشت .

خانه ازمهمانان پرشد .

همه به هم گفتندببينيدكه از صورت گربه توبه كردن اوآشكاراست چه صورت زيباودرخشاني پيداكرده است .

همين كه گربه مطمئن شدكه همه موشهاي اطراف ونوواحي درخانه اش جمع شده اندبه بچه گربه اشاره كردوگفت درراببندوحاضرباش يك موش هم نبايدازدست ما فراربكند .

اول ازموشهاي خانگي كه نزديكش بودندشروع كردوهمه رابلعيدو بعدبسراغموشهاي درشت پرداخت كه دردامش افتاده بودندوخلاصي نداشتند .

فقط يك موش كه پيربودتوي خانه نيامده بودودم درايستاده بودوتماشاميكردو منتظربودكه تاموشهايي كه داخل شده آندبيرون بيايندموش پيربه گربه بانگ زد كه من به تواعتمادندارم سبوس آردنميشوددشمن هم دوست نميشوداين راگفت و رفت ودههاموش راگربه دوروزه بلعيدوهمان يكي جان بسلامت برد .

مجله سخن شماره 5سال سوم

/ 106