حماقت

نسخه متنی -صفحه : 151/ 19
نمايش فراداده

مادربىعاطفه

ازوقتي ديدم آنان وسطخيابان به هم ريخته اندوبازار زدوخوردگرم است منهم براي اينكه ازقافله عقب نمانم درميان آنهاافتادم وبه كتك كاري مشغول شدم ،فرهنگ غلطرژيم سابق جوري مارابارآورده بودكه غيرازاين هم ازماانتظارنبود .

بالاخره دقايقي نگذشت كه عده اي كشته وجمعي مجروح ودسته اي هم دستگيرشدند،من هم جزءدسته سوم بودم كه پس ازطي مراحل قانوني وبازجوئي هاي مكرربه 12سال زندان محكوم گشتم .

وهم اكنون ازآن واقعه بيش ازشش سال مي گذرد ومن باحسرت روزهاي خوب زندگيم درزندان بسرمي برم حدوددوسال پيش همسرم تقاضاي طلاق همودوازمن طلاق گرفت واتومبيلم به علت عقب افتادن اقساطآن مصادره شدومن دراينجانظاره گرازهم پاشيده شدن زندگي خودوخانواده ام مي باشم ،چهارفرزندي كه دارم بعدازجدائي وطلاق همسرم بدون سرپرست مي باشندومعلوم نيست به سرآنهاچه خواهم آمد؟يكي ازپسرانم كه بعدرازاين ماجراوطلاق همسرم بي سرپرست مانده بوددست به سرقت مي زندكه هم اكنون درزندان بسرمي برد .

سرنوشت بقيه فرزندانم نيزمشخص نيست ونمي دانم درجامعه چگونه رشدمي كنندو بدون مربي چه چيزهائي رامي آموزندوسرمشق خودقراريمي دهند؟اين سخني است كه من به تمام پدرهاومادرهاميگويم كه درتربيت ورشدفرزندان خودكوشابوده وكمال دقت راداشته باشند .

/1مجله جوانان ،27بهمن ماه سال 1365شماره 1034،صفحه 19