شخصي به نام عثمان وراق مي گويد .
عتابي يكي ازدانشمندان بزرگ عرب راديدم كه بردروازه شام ،درراه نان مي خورد .
به اوگفتم:واي برتو!خجالت نمي كشي ؟گفت:اگرتودرخانه اي باشي كه گاوي در آنجاباشدوتوبخوري واوببيند،خجالت مي كشي ؟گفتم:نه ،ولي تودرجلوي مردم راه مي روي ونان مي خوري .
گفت:صبركن تابه توبفهمانم كه اين مردم هم گاوند .
آنگاه عتابي ايستادوشروع به سخن گفتن نمود .
عده زيادي به دوراوگرد آمدند .
عتابي مدتي براي آنان سخنراني نمود،آنگاه مدتي مكث كردوبعدادامه داد .
بيش ازدونفربراي من ازرسول خداص روايت كرده اندكه فرمودهركس زبانش به نوك دماغش برسدداخل جهنم نم ي شود!!هنوزسخن عتابي تمام نشده همه كساني كه دراطراف اوجمع شده بودندزبانشان رادرآوردندتاببينندبه نوك دماغشان مي رسد ياخير،آنهابتدريج ازاطراف عتابي دورشدند،امابرخي ازآنان همچنان كوشش مي كردندنوك زبان رابه نوك بيني خودبرسانند .
چون مردم كاملادورشدند،عتابي روبه من كردوگفت:به تونگفتم آنهاگاوند؟!