شاهزاده کودن - حماقت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
شاهزاده کودن
پادشاهي پسرخودرابه جماعتي اهل هنرسپرده بودتااوراازعلوم نجوم و رمل وغيره آموخته بودندواستادتمام گشته ،باكمال كودني وبلادت .روزي پادشاه انگشتري درمشت گرفت .فرزندخودراامتحان كردكه بيابگودرمشت چه دارم .گفت:آنچه داري گرداست وزرداست ومجوف است .گفت:چون نشانهاي راست دادي ،پس حكم كن كه آن چه چيزباشد؟گفت كه مي بايدغربيل باشد!گفت:آخر اين چندين نشانهاي دقيق راكه عقول درآن حيران شونددادي ازقوت تحصيل ودانش ، اين قدربرتوچون فوت شدكه درمشت غربيل نگنجد؟