بلندپروازىخطرناكزجراسارترهبركج فهمازدواج تلفنىوطلاق تلگرافىعشق مرگ بارنتيجه دوستىبانااهلرهبرآواره وناكامانتقام احمقانهآواره لجاجت پدرنتيجه بىمهرىزن پدرآشنايىخيابانىمادركج سليقهيك اشتباه كوچكخودكشىابلهانگذشته تلخ وآينده تاريكآقاىخبرنگارپدرمن آدم نمىشود...كشته لجاجتمادربىعاطفهچاره جوئىناشيانهشوخىكه بمرگ كشيدنانواىفريب خوردهانحراف كج انديشگفتارزندانىقاتل درماندهفرار ازمدرسهبزرگواري شيخ انصاريجنايات اسکندرشاه و مصدقپادشاه سگبازنطق چرچيلجنايات پطر اولحس انتقام جوييامتيازات طبقاتيحاميان استبدادپوستين خياليفرمان ملکهحالات کريم خان زندروضه خواني مشير السلطنهحساب اشترانپول امير توماني بهاء الدولهشاه ترسوحالات مظفر الدين شاهشاه کردنکتابفروش خسيسغلام محمد خان بدشانسيمظفر الدين شاه در باغ وحشکف زدن اجباريپيروي از حقپادشاه خرافاتيمردم ساده لوحشاهزاده کودنصرفه جويي يزدي هابيمار ابلهشاکي در دادگاهبيمار خسيسوصيت طولانيحالات ساعدبچه کودنکاشاني ساده لوحارث پدرسرفه رمزيقرص جوانيشگرد اخاذيدهاتي ساده لوحروضه خوان ترسومتولي ساده لوحبيمار ساده لوحپسر احمقحالات عزيز السلطانتلگراف رمزيمرد ساده لوححالات سلطان حسين بايقراعرب ساده لوحمرد بد شناسخراساني حسينهمسايه خسيسپيرمرد تارک الصلوهامام جماعت عجولموذن بدآوازتقيه وارونهحالات ملا خليل قزوينيحالات شاميانسنگ –مقدسبنده – شهوتتحمل -بار-منتلذت –موهوماختلاف سليقهدعوىسلونىكردن*دزدان -حيله گرحب ـ دنياگربه ـ و ـ طوطيتوطئه ـ انگلسيهافرزند-ناصالحدام -شهوتريا-در-عملمرگ -وليدبن عقبهمنكر- ولايتپدر-و- فرزنداشتباه -پليسمراجعه -به -متخصصاهميت -تلاشبي اعتنائي -به -مسجدنتيجه -طمعپزشك -حيواناتنفس امارهقضاوت - عجولانهمخالفين -امام علي عبي حرمتي -به -كعبهشهوت پرستي -يزيدبن عبدالملكدوستي -خرسكالاي -كم ارزشمكافات -عملنتيجه -پرخوريذكاوت -خواجه نصيرالدينريا-در-عبادتسوگند-عربدانشمند-گمراهامام -علي -در-جنگنكوهش -بني اسرائيلعجله -در- امورطينت -بدكارانحسرت -دنياداراننكوهش -خودپسندينكوهش -طمعنكوهش -بلند پروازينكوهش -جهلدكتر- بيسوادظاهر-فريبندهارزش -تلاشاهميت -وقت شناسيخيرخواهي -گرگروستائيان -ساده لوحارباب -و-رعيتشاگرد-عجولنكوهش -قياسزيان -بزرگتنبل -واقعيكار-عجلهسر-تا-پا-عيبمنطق -نادرشاهنتيجه -اختلافعروس -خودپسندقاضي -احمقمكر-زنانمعجزات ـ موسيبهلول وعالمپسري كه سگ شدمن ولش كردم اوول نمي كندمردپارساوكوزه عسل و روغنناخوش خرخورده
آورده اندكه چندخراساني درجايي هم منزل شدند،شب تاآنجاكه ممكن بودبي چراغنشستندتاناچارپولي روي هم گذاشتندو چراغي تهيه كردند،يكيشان درهزينه چراغسهيم نشد،چشمش رادستمالي بستندتا ازنورمفت استفاده نكند .
وموقع خواب كه چراغراخاموش كردندچشمش راگشودند .
لطفا منتظر باشید ...
