گربه ـ و ـ طوطي - حماقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماقت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گربه ـ و ـ طوطي

ازقصه هاي گذشتگان است تاجري يك طوطي ويك گربه داشت ،وهردوراخيلي دوست داشت ، ولي دلش ميخواست ،اين دونيزباهم دوست باشندوبه همديگرآسيب نرسانند، ولي نمي دانست كه دوستي بين اين دو،ممكن نيست .

اوروزي ازمنزل خارج شد،ديد جمعي دورشخصي راگرفته اند،نزديك آنهارفت ،ديدشخصي مي گويدمن جادوگرو فال گيرهستم ،رمال مي باشم وچه وچه مي كنم ؟وكارهاي به ظاهرعجيبي راانجام مي داد .

تاجرنزداورفت وگفت من مشكلي دارم ،مشكلش راكه ايجاددوستي بين گربه وطوطي باشدبيان كرد .

رمال گفت اين كارازدست من ساخته است ،ولي خيلي خرج دارد،تاجرگفت هرچه بخواهي ،مي دهم .

رمال گفت بروگربه وطوطي رابه اينجابياور .

تاجررفت وگربه وطوطي راآورد،وبه رمال داد .

رمال گربه و طوطي رابه داخل منزل بردوتاجرراساعتهاپشت در،درانتظارگذاشت ،وبعد گربه وطوطي راآورد،وكنارهم نهاد،تاجرديدهردوآرام هستندومثل دودوست صميمي كنارهم هستندوهيچگونه آسيبي به همديگرنمي رسانند،بسيارخوشحال شدو مزدهنگفتي به رمال دادوطوطي وگربه رابه منزل آورد،وآنهارادراطاقي گذاشت ،وبه بازاربه مغازه اش رفت .

هنگام غروب به منزل آمدوبه اطاق رفت ،ناگهان بامنظره بدي روبروشد،ديدكه گربه ،طوطي راخورده است .

بسيار ناراحت شد،درجستجوي رمال بود،پس ازچندروز،رمال راديدوپس از گفتگو،گفت هرچه بودگذشته ،هرچه پول به تودادم نوش جانت ،فقطبه من بگو كه توچه كردي كه درآن ساعت كه طوطي وگربه رابه من دادي ،كنارهم بودندو آرام بنظرمي رسيدند،وگربه آسيبي به طوطي نمي رساند؟! .

رمال گفت ازابلهي تو استفاده كردم ،گربه وطوطي رابه منزل برده ،آنهارادرميان گوني گذاردم ، آنقدرآن گوني رابه گردش درآوردم كه گربه وطوطي ،گيج شدند،وچون گيج بودند ،نمي توانستندكاري كنند،وپس ازآنكه به خانه ات بردي ،وازگيجي بيرون آمدند،گربه ،طوطي راخورد .

اين مثال راآورده اند،كه ازگيجي بيرون آئيم

/ 151