شاه ترسو - حماقت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
شاه ترسو
گزاويه پاولي درجاي ديگرازخاطرات خودمي نويسد ."واقعه اي كه شايدبيش ازهمه موجب تفريح خاطرباشدپيش آمدي بودكه موقع تماشاي تجارت مربوطبه فلز"راديوم "رخ داد .به اين معني كه من درحين صحبت ،روزي ازكشف بزرگي كه به دست مسيوكوري انجام يافته سخني به ميان آوردم وگفتم كه اين اكتشاف ممكن است اساس بسياري ازعلوم رازيروروكند .شاه فوق العاده به اين صحبت من عشق وعلاقه نشان دادومايل شدكه اين فلزقيمتي پرازاسرارراببيند .به مسيو كوري خبرداديم .بااينكه بسيارگرفتاربودحاضرشدكه روزي به مهمانخانه " اليزه پالاس "بيايدوچون براي ظهوروجلوه خواص مخصوص راديوم لازم بودكه عمليات درفضاي تاريكي صورت بگيردمن باهزارزحمت شاه راراضي كردم كه به زيرزمين تاريك مهمانخانه كه بخصوص براي اين كارمهياشده بود،بيايد .شاه و همه همراهان اوقبل ازشروع عمليات به اين اتاق زيرزميني آمدند .مسيوكوري در رابست وبرق راخاموش كردوقطعه راديوم راكه همراه داشت برروي ميزي گذاشت .ناگهان فريادوحشتي شبيه به نعره گاوياآوازكسي كه سراوراببرندبلندشدو پشت سرآن فريادهاي زيادديگري ازهمان قبيل اتاق راپركرد .همگي ماراوحشت گرفت .دويديم وچراغهاراروشن كرديم ،ديديم شاه درميان ايرانياني كه همه زانو برزمين زده انددستهارامحكم به گردن صدراعظم انداخته ودرحاليكه چشمانش را ترس داردازكاسه بيرون مي آيدناله مي كندومي گويدازاينجابرويم .همينكه تاريكي به روشنايي تبديل يافت ،حال وحشت شاه هم تخفيف پيداكردوچون دانست كه با اين حركت ،مسيوكوري راازخودنااميدساخته خواست به اونشان افتخاري بدهد، امادانشمندمزبوركه ازاينگونه تظاهرات بيزاروبي نيازبودازقبول آن امتناع ورزيد .