من ولش كردم اوول نمي كند - حماقت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
من ولش كردم اوول نمي كند
معلمي ازبينوايي درفصل زمستان لباس نخي نازك پوشيده بود .اتفاقاخرسي راسيل ازكوهستان درربوده بود،ميگذرانيدوسرش در آب پنهان .كودكان پشتش راديدندوگفتنداستاداينك پوستيني دررودخانه افتاده است وتراسرماست ،آنرابگير .استادغايت احتياج وسرمابه روخانه پريدكه پوستين رابگيرد،خرس چنگال تيزخوددروي زد .استاددرآب گرفتار خرس شد .كودكان بانگ ميداشتندكه اي استادياپوستين رابياورواگرنميتواني رهاكن وبيا .گفت :من پوستين رارهاميكنم .پوستين مرارهانمي كند،چه چاره كنم ؟/ فيه مافيه