حالات عزيز السلطان - حماقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماقت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حالات عزيز السلطان

ارفع الدوله پرنس ارفع درخاطرات خودمي نويسد .

"درقزوين يك روزشاه مراخواست درباغي كه منزل كرده بودودراتاق عزيزالسلطان بودبادونفرخواجه .

يك قرقي گرفته براي شاه آوردند .

عزيزالسلطان قرقي راازدست شاه گرفت وبناكردبه كتك زدن .

شاه به عزيزالسلطان گفت:قرقي رااذيت نكن ،ول كن برود!عزيزالسلطان ول نكرد .

شاه گفت:به سرشاه ولش كن !بازول نكر .

شاه گفت:به سرميرزارضاخان ارفع الدوله ول كن !عزيزالسلطان گفت:عجب است ازحماقت تو،كه به سرشاه ول نكردم ،به سرنوكرش اين راول كنم !

/ 151