كار-عجله - حماقت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كار-عجله
چون كسي راباشتاب وعجله به دنبال كاري بفرستند واوبي خيال وفارغازشوروشتاب حضرات بماندوديربيايدياوقتي كه كاراز كارگذشته پيدايش شودبه طعنه ميگويندلعنت برعجله .جواني عروسي كرده بودو بزودي بچه دارميشد .رفت دكان نجاري بيعانه دادتابراي بچه اي گهواره درست كند .نجاركه خيلي بدقول بودامروزوفرداكردتابچه دوساله شدوديگربه گهواره احتياجي نبود .سالهاگذشت واين بچه جواني بيست ساله شدوموقع زن گرفتنش رسيدوبادختري عروسي كرد .پدراين جوان وقتي ديدكه بزودي صاحب نوه ميشود يادش به گهواره اي افتادكه بيست سال پيش سفارش داده بودونجاربدقولي كرده بودوهنوزنساخته بود .رفت دكان نجاري گفت استادگهواره من حاضرشد؟نجار كمي بفكرفرورفت وناگهان بخاطرش رسيدكه سالهاقبل چنين سفارشي گرفته است .ناراحت شدوبيعانه مشتري راپس دادوگفت لعنت به كارعجله بروجاي ديگر سفارش بده من كارعجله قبول نميكنم .تمثيل ومثل ج دوم