بهلول وعالم - حماقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماقت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بهلول وعالم

روزي بهلول رابرخانه ابوحنيفه گذر افتاد .

اومشغول درس گفتن بودومي گفت :من برسه چيزايراددارم .

چه خلاف عقل است :اول آنكه مي گويندشيطان به آتش معذب خواهدشد .

وحال آنكه ماده شيطان ازآتش است .

چگونه ،آتش ،آتش راسوزاند .

ديگرآنكه گويندخداي تعالي رانمي توان ديداين چگونه ممكن است شيئي وجودداشته باشدوديده نشودديگر آنكه مي گويندخالق همه چيزخداست ،وهمه چيزازجانب اوست باوجوداين بنده مختاراست واين خلاف عقل است .

چون سخن به اينجارسيدبهلول كلوخي اززمين برداشت وبدوافكند .

كلوخ به پيشانيش رسيدوبشكست ،وخون جاري شد .

شاگردان ابوحنيفه بهلول راگرفتند .

چون اورابشناختندبه سبب قرابتش باخليفه جرات نكردندكه به اوجسارتي كنندوازاين واقعه نزدخليفه شكايت كردند .

خليفه بهلول راطلبيد .

چون حاضرشد،خليفه باوعتاب نمودوگفت :چراسراابوحنيفه راشكستي وباوتعدي نمودي ؟بهلول گفت :من نشكسته ام خليفه امرنمودتا ابوحنيفه راحاضركردند .

ابوحنيفه باپيشاني بسته واردشدبهلول روبه اونموده وگفت :ازمن چه تعدي بتوشده است گ ؟ابوحينفه گفت :كدام تعدي ازاين بيش كه سرمن بشكستي وتمام شب به سبب دردسرآرام وقراربراي من نبود .

بهلول گفت :كودرد؟ابوحنيفه گفت :دردديده نمي شود .

بهلول گفت :پس دردديده وجودندارددروغمي گويي ،چه تومي گفتي كه ممكن نيست شي ءموجودديده نشود .

ديگر آنكه كلوخ ممكن نيست بتوصدمه زند،چه توازخاكي ،وكلوخ نيزازخاك ! همچنان كه آتش ،آتش رانسوزاندخاك هم درخاك اثرننمايد .

ديگرآنكه من نبودم كه زدم .

ابوحينفه گفت :پس كه بود؟گفت :همان خدايي كه همه كارهارا ازميداني وبنده رانيزمجبورمطلق .

خليفه جواب اوراپسنديدوابوحنيفه شرمنده ازآن مجلس برفت /بزم ايران

/ 151