اهميت -تلاش - حماقت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اهميت -تلاش
زاهدي ازمردم كناره گرفت وبه بيابان رفت .ودرمحل خلوتي مشغول عبادت شد،وتصميم گرفت درانزواو تنهائي به سربرد،وواردشهرواجتماع مردم نشود .اودركنج خلوت عبادت خود عرض مي كرد:خدايارزق وروزي مراكه قسمت من كرده اي به من برسان هفت روز گذشت ،وهيچ غذائي بدستش نرسدوازشدت گرسنگي نزديك بودبميرد،به خدا عرض كرد،خداياروزي تقسيم شده مرابه من برسان وگرنه روحم راقبض كن ،از جانب خداوندبه اوتفهيم شدكه :به عزت وجلالم سوگند،رزق وروزي به تو نمي رسانم تاواردشهرگردي وبه نزدمردم بروي .اوناگزيرواردشهرشت ،يكي غذابه اورسانيد،ديگري آب ونوشيدني به اوداد،تاسيروسيراب گرديد،او كه به حكمت الهي آگاهي نداشت درذهشن خطوركردكه مثلاچرامردم به اوغذا رساندند،ولي خدانرسانيدو ...ازطرف خداوندبه اوتفهيم شدكه آياتو مي خواهي بازهدناصحيح خودحكمت مراازبين ببري ،ايانمي داني كه من بنده ام را بدست بندگانم روزي مي دهم ،واين شيوه نزدمن محبوبتراست ازاينكه بدست قدرتم روزي دهم ./جامع السعادات طاسماعيليان ج 3ص 329 .