آشنايىخيابانى - حماقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماقت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آشنايىخيابانى

چشمان گريان من پيوسته درحسرت يك زندگي سعادتمندانه مي بارد،ازمن كه ديگرگذشت اماازشماكه قصه زندگي مرامي خوانيدتمنادارم كه زندگي مراآينه خودتان قراردهيدودرانتخاب همسر و خانواده اودقت كنيدتامثل من دچاربدبختي ،بي كسي وبي پناهي نشويد .

من هم مثل همه دخترهاي دم بخت هنوزبه قول هم كلاسيهاي سابقم امضاي ديپلمم خشك نشده بودكه رفتم خونه شوهراماشناخت من ازشوهرم ازروي تحقيق نبودبلكه ظاهري بود ،اوبه نظرم جوان خوش اخلاق ،صبوروجذاب آمده بود،آن وقتهازمان طاغوت بودوبي بندوباري هم فراوان بودمن باشوهرم توي خيابان باهم آشناشديم ،هنوز يك ماه ازورودم به خانه شوهرنمي گذشت كه اخم وتخمهاي مادرشوهرم شروع شدو هرروزهم شدت پيدامي كرد،به قدري اونزدشوهرم ازمن بدگويي كردكه اوهم يك روزباشلنگ به جانم افتادوتامي خوردم كتكم زدوعلت اصلي آن اين بودكه نمي خواست من توي آن خانه باشم چون باعشق خياباني باپسرشان آشناشده بودم از من نفرت داشت وبامن لج بودومرتب چوب لاي چرخ مي گذاشت .

كارآنهابه قدري بالاگرفت كه حتي برادرشوهرم كه چندسال ازمن كوچكتربودبرويم دست بلند مي كرد،آن بي رحمهابه خصوص شوهرم كه هميشه فكرمي كردم حامي وياورمن است بچه درشكمم راهم بالگدكشت ويك ماه بعدهم ماشينش رافروخت ،مهريه ام راداد وپس ازطلاق ازخانه بيرونم انداختند .

من به همه مردم ،زنهاوشوهرها، خواهران وبرادران مي گويم كه ازقصه پرغصه زندگي من عبرت بگيريد،من گول عشق خياباني راخوردم ،مواظب باشيدشمادراين دام نيفتيد،من درموردزندگيم تحقيق نكردم اماشماحتمااين كاررابكنيد .

/اطلاعات هفتگي 13آبان 1366، شماره 2361،صفحه 29 .

/ 151