مظفر الدين شاه در باغ وحش - حماقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماقت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مظفر الدين شاه در باغ وحش

يكي ازاولين كارهاي مظفرالدين شاه يابهتر بگوييم يكي ازاولين هوسهاي بچگانه وي پس ازورودبه ايران ايجادباغوحشي به سبك باغوحشهاي اروپايي بود .

دراين موردحكايت خوشمزه اي ازجريان بازديدشاه از باغوحش نقل شده كه راوي به نقل ازكسي ديگرجناب آقاي حاج حسين آقانخجواني است .

وي مي نويسد .

"يكي ازدوستان موثق روايت مي كردكه درزمان مظفرالدين شاه قاجار باغوحشي درتهران درست كرده بودندكه بسيارمجلل بود،ليكن حيوانات باغوحش از حيث خوردوخوراك درنهايت پريشاني وزحمت ومشقت بودند،به جهت اينكه بودجه خوردوخوراك آنهاراماموران باغمي خوردندوبه حيوانات زبان بسته خوراك وغذايي ناچيزمي رسيدواغلبشان ازگرسنگي تلف مي شدند .

روزي مظفرالدين شاه تصميم گرفت به تماشاي باغوحش برود .

به رئيس باغخبردادندكه شاه فلان ساعت تشريف فرمامي شوند .

درباغشيري بودكه ازمازندران براي شاه هديه آورده بودند .

شاه به شيرنامبرده علاقه زيادي داشت وهميشه ازرئيس باغحال شيررامي پرسيدوامر مي فرمودكه درغذاوخوراك آن شيرمواظبت كامل به عمل آيد .

ازقضاآن شيرچند روزقبل ازتشريف فرمايي شاه به باغوحش مرده بود .

رئيس باغموقعي كه شنيدشاه براي بازديدازباغوحش مي آيدمضطرب شدكه اگرشاه بيايدوشيررانبيندحتما موردعتاب وخطاب وخشم وغضب شاه قرارخواهدگرفت .

ازاين جهت فورادستور داديك نفرازعمله هاي باغداخلي پوست شيرشده ،درلانه شيردرگوشه اي بنشيندو وقتي شاه به طرف اوآمدقدري سرش راحركت بدهدكه اوتصوركندشيرزنده است .

شاه درساعت معين تشريف فرماشدوشيرمحبوب خودراهم ديدوبعدبدون اينكه ملتفت قضيه شودگردشي كردوازباغخارج شد .

ازقضادراين لحظه يكي ازپلنگان ازلانه خودخارج شده بودويكسره به سمت شيرمي آمد .

عمله اي كه توي پوست شير رفته موقعي كه ديدپلنگ به طرف اومي آيدخيلي هراسان شدوبسيارترسيدكه مبادا پلنگ روي اوبپرد .

مي خواست فريادبزندوفراركند،ولي چون به زنجيرش بسته بودندچاره اي جزقرارگرفتن درسرجايش نداشت .

دراين ضمن پلنگ به اونزديك شده ،يواشكي گفت:آهاي كربلايي محمد!تويي ؟چندگرفتي داخل پوست شيرشدي ؟ كربلايي محمدهم موقعي كه ديدتوي پوست پلنگ كسي جزرفيق خودش نيست راحت و آرام گرديدومعلوم شدكه ازاغلب حيوانات باغوحش فقطپوست آنهاباقي مانده است كه موقع تشريف فرمايي اعليحضرت قدرقدرت مظفرالدين شاه چندتن ازعمله ها داخل آن پوستهامي شوندورل حيوانات وحشي رابازي مي كنند .

/ 151