نتيجه بىمهرىزن پدر - حماقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماقت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نتيجه بىمهرىزن پدر

ده سال داشتم كه مرگ مادرم ضربه سختي به روحم واردكرد،درسوك مادرماههاگريه كردم وجزقبراو درقبرستان ،پناهي نداشتم ،فشارروحي واقتصادي مراازمدرسه بازداشت ودر يك كفاشي به كارپرداختم صاحب مغازه بااين كه ازساعت 7صبح تا8يا9شب ازمن كارمي كشيدحقم رانمي دادوغذاي من نان وهندوانه يانان وروغن نباتي بود .

كم كم مبتلابه ضعف اعصاب وناتواني شدم ودراثرفشارزندگي به فكر افتادم كه وسايل كفاشي راسرقت كنم كه اولين باربافروش قسمتي ازآنهابه 200 تومان آن روزتوانستم كمي تفريح كنم وغذاي خوشمزه اي بخورم وبه كارم ادامه دادم تااين كه صاحب مغازه فهميدوكتك مفصلي به من زدودراثرشكايتي كه كرديك سال زنداني شدم .

وقتي اززندان آزادگشتم به خانه پدرم رفتم بااين كه خاطرات تخلي نيزنيزازآنجاداشتم زن پدرم خيلي بي رحمانه بامن رفتارمي كردوحداقل روزي يك باركتك به من مي زدوپدرم نيزازاوحمايت مي كرد .

يك روزكه زن باباحسابي كتكم زدبه اوحمله كردم وباقندشكن پايش راشكستم به همين جهت پدرم ازخانه بيرونم كرد،من چون بيكاروويلان شدم بازبه فكرسرقت افتادم ، شب به خانه اي رفتم كه صاحبش درخانه نبود،قاليچه اي برداشتم چون وسطحياط رسيدم صاحب خانه باخانواده اش واردشدند،من قاليچه رابه زمين گذاشته وسرم راپايين انداخته كنارش ايستادم .

صاحب خانه مردآقايي بودوقتي خانه رابررسي كردوهمه چيزراسرجايش ديدازمن توضيح خواست كه چرابه خانه اوبراي سرقت آمده ام .

من جريان كارخودراگفتم ،اوگفت :قاليچه رابرداشته ببراماديگر ازاين كارهانكن .

من گفت :خيرهمين كه مراتحويل پليس نمي دهيدخيلي ممنونم .

ولي اوكه خيلي بزرگواربودباهمسرش آنقدربه من اصراركردندكه سرانجام قاليچه رابردم هفت هزارتومان فروختم وكارآنهاباعث شدكه تاسه سال ديگر دزدي نكردم تااين اواخركه دراثربي توجهي اجتماع واطرافيانم وفشارزندگي باز سرقتي انجام دادم كه دستگيروزنداني شدم واميدوارم اين بارپس ازآزادي زندگي شرافت مندانه اي درپيش گيرم .

/مجله جوانان شماره 1107،مورخه 30مرداد1367 ،صفحه 31 .

/ 151