حماقت

نسخه متنی -صفحه : 151/ 58
نمايش فراداده

حالات ساعد

آقاي ساعددروسطزمستان باهواپيما مسافرت مي كرد .

ضمن راه خيلي سردش شد،ميهماندارراخواست وبه اوگفت "خانم مثل اينكه كاركنان هواپيماي شماچيزي سرشان نمي شود؟!ميهمانداركه ازاين گفته ي ساعدحيرت كرده بودپرسيد .

"منظورتان چيست ؟"و"ساعد"جواب داد .

"آخر ببينيد،دراين هواي سردزمستان كه ماداريم ازسرمامي لرزيم ،جلوي هواپيما چهارتا"پنكه "بزرگ روشن كرده اند!!"