سالهاپيش ازاين ،وقتي تازه اتومبيل درشهرهابكارافتاده بوديك مردروستائي بازنش بشهري رفت ودونفري درشهربناي گردش راگذاشتند .
بيش ازهرچيز،اتومبيل توجه زنش راجلب كردو بشوهرگفت:ببين ...
ببين اين "گاريها"بدون الاغ حركت مي كنند .
مرد،بازويش راگرفت وگفت:هيس !هيس !آبروريزي نكن كه بمابخندند .
حتما الاغ رادر داخل گاري گذاشته اند!