روزي كه محمدعلي شاه براي گشايش مجلس به بهارستان رفت ،پيش ازآنكه به سخن گفتن آغازد،احتشام السلطنه به ميزخطابه نزديك شد،قرآني به دست محمدعلي شاه دادوگفت:باشماسخني كوتاه وجدي دارم ،اجازه دهيدبگويم .
شاه پذيرفت .
احتشام السلطنه گفت:شهريار آگاه باشدوباوركندكتابي كه دردست داريدقرآن مجيداست نه ديوان حافظ .
من وشاه ازيك دودمانيم وهردوازخاندان قاجار،بنابراين شك نيست كه جريان و خواهان خيرشهريارم .
تورابه اين كتاب مقدس كه كلام خداست سوگندمي دهم كه نگهبان اساس مشروطيت باشي .
شاه قسم يادكرد،اماهرگزبدان عمل نكرد .