عاقبت كارابوايوب - دروغ نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عاقبت كارابوايوب
ابوايوب وزيرمنصورخليفه عباسي پيوسته درصددگردآوردن مال بودتاچنانچه ازناحيه منصوربيمناك شدبوسيله آن بدو تقرب جويد .روزي منصوربدوگفت:خبرداري كه فرزندم صالح هيچگونه ديه ودهكده اي نداردابوايوب گفت:اي اميرالمؤمنين !دراهوازمزارع بسيارهست كه همچنان خالي وويران مانده ومحتاج به سيصدهزاردرهم است تاآبادشودوحاصل نيكوازآن عايدگردد .منصورسيصدهزاردرهم به ابوايوب دادوامركردآن رابراي فرزندش صالح آبادكند .ابوايوب آن مال راگرفت ،ولي دست به هيچگونه عارتي نزد،بلكه درسرهرسال بيست هزاردرهم آورده ،اظهارمي كردكه اين عايدي دهكده نوبيناد است وچگونگي امردهكده همچنان برمنصورپوشيده بود .پس ازچندي دشمنان ابوايوب اين موضوع رابراي سعايت ازاووسيله خوبي يافته ،منصوررابرآن آگاه كردند .منصورنيزخودعازم رفتن آنجاشد .ازطرفي ابوايوب نيزدستوردادخانه هايي در كارشطساخته ،درختان انگوردرآن بكارندواطراف وجوانب قريه راسرسبزوخرم نماينده .چون اين كارپايان يافت ،منصوررابدانجابردوبدوگفت اين همان دهكده نوبنياداست .منصورآن آباداني وسرسبزي رانگريست ونزديك بودامربر اومشتبه شود،ولي دشمنان ابوايوب چگونگي آن رابه منصورخبردادند .منصور شخصاسوارشده ،راهنماياني چندهمراه خودبرداشت ودرقريه گردش كردوازويراني وخرابي آن آگاه شدوبه اصل مطلب پس برده ،خيانت ابوايوب براوثابت گشت .ازاين رووي رادرشنكنجه وفشارنهادوسپس اورابه قتل رسانيدوگروهي از خويشانش راازميان بردواموالشان راتصرف كرد .اين حبيبات شاعركوفي دراين باره شعري گفته است كه ترجمه آن چنين است .پادشاهان ازچنين يافتم آنان هرگاه زمام تدبيررادردست شخصي فرمانبردارنهادندبدورشك مي برند .ازابوايوب اين جام رانوشيدودست ساقي مرگ به جانب اودرازشد،ولي خالدبن برمك ازچنگال آن رهايي يافت زيراوي پس ازايشان امرخوانده مي شد .بدبخت ترين مردم نزداين گروه كسي است كه كاتب ووزيرناميده شود .