نتيجه ـ دروغ - دروغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروغ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نتيجه ـ دروغ

شخصي ازحضرت عيسي ع تقاضاكردكه همراه اوبه سياحت سير درصحراوبيابان برود،عيسي ع پذيرفت وباهم به راه افتادندتابه كنار رودخانه بزرگي رسيدند،ودرآنجانشستندوسفره راپهن كرده ومشغول خوردن غذا شدند،آنهاسه گرده نان داشتند،دوعددآن راخوردند،ويك عددازآن باقي ماند،عيسي ع به سوي نهررفت وآب آشاميدوسپس بازگشت ،ولي نان باقي مانده رانديد،ازهمسفرپرسيداين نان باقيمانده راچه كسي برداشت ؟اوعرض كرد نمي دانم .

پس ازاين ماجرا،برخاستندوبه سيرخودادامه دادند،عيسي ع آهوئي راكه دوبچه اش همراهش بوددربيابان ديد،يكي ازآن بچه آهوهارابه سوي خود خواند،آن بچه آهوبه پيش آمد،عيسي ع آن راذبح كردوگوشتش رابريان نمود وبارفيق راهش باهم خوردند،سپس عيسي ع به همان بچه آهوي ذبح شده فرمود برخيزبه اذن خدا،آن بچه آهوزنده شدبه سوي مادرش رفت .

عيسي ع به همسفرش فرمودتورابه آن كسي كه اين معجزه رابه تونشان داد،سوگندمي دهم بگوآن نان باقيمانده راچه كسي برداشت ؟! .

اوبازبه دروغگفت نمي دانم .

عيسي ع بااو به سيرخودادامه دادندتابه درياچه اي رسيدند،عيسي ع دست آن همسفرراگرفت و روي آب حركت نمود،دراين هنگام عيسي ع به اوفرمودتورابه آن خدائي كه اين معجزه رانيزبه تونشان دادبگوآن نان راچه كسي برداشت ؟اوبازگفت نمي دانم باهم به سيرخودادامه دادندتابه بياباني رسيدند،عيسي ع باهمسفرش درآنجا نشستند،عيسي ع مقداري ازخاك زمين راجمع كرد،سپس فرمودبه اذن خداطلاشو ،خاك جمع شده طلاشد،عيسي ع آن طلاراسه قسمت كردوبه همسفرش فرموديك قسمت ازاين طلامال من ،ويك قسمت مال تو،ويك قسمت ديگرمال آن كسي كه نان باقيمانده راخورد،همسفربي درنگ گفت آن نان رامن خوردم .

عيسي ع به او فرمودهمه اين طلاهامال توتوبدرددنيامي خوري نه همسفري بامن .

عيسي ع ازاو جداشدورفت .

اودربيابان ناگهان ديددونفرمي آيند،تاآن دونفربه او رسيدندوديدندصاحب آنهمه طلااست ،خواستنداورابكشندتادونفري صاحب آنهمه طلاگردند،اوبه آنهاگفت مرانكشيد،اين طلاراسه قسمت مي كنيم ،آنها پذيرفتند .

پس ازلحضاتي ،اين سه نفريكي ازافرادخودرابراي خريدن غذابه شهرفرستادند،آن شخصي كه به شهرمي رفت باخودگفت خوبست غذارامسموم كنم و آن دونفربخورندومن تنهاصاحب همه آن طلاهاگردم ،آن دونفرنفركه كنارطلاها نشسته بودندباهم گفتندخوبست وقتي كه فلاكس غذاآورد،اورابكشيم واين طلاها رادونصف كنيم ،هردواين پيشنهادراپذيرفتند،وقتي كه آن شخص به شهررفته ، غذاراآورد،آن دونفراوراكشتندسپس باخيال راحت مشغول غذاخوردن شدند، وطولي نكشيدمسموم شده وبه هلاكت رسيدند .

عيسي ع ازسياحت خودبازگشت ديد، سه نفركنارطلاهاافتاده ومرده اند،به اصحابش فرمود"هذه الدنيافاحذرها" اين است دنيا،ازآن برحذرباشيدكه فريبتان ندهد .

زتاريكي خشم وشهوت حذر كن

كه ازدودآن چشم دل تيره گردد"غضب چون درآيدرودعقل بيرون

هوي چون شودچيره ،جان خيره گردد

/ 18