حالات عايشه - دروغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروغ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حالات عايشه

قيس بن ابي حازم مي گويد .

سالي كه عثمان كشته شدبه حج رفتم هنگامي كه خبرقتل عثمان به عائشه رسيدنزداوبودم .

بمحض شنيدن خبربارسفربه مدينه بربست .

درراه مدينه شنيدم كه مي گفت:خوشابحال طلحه !وچون ازعثمان يادمي كردمي گفت:خدااوراازبين ببرد .

تاوقتي كه خبر بيعت باعلي ع به اورسيد .

دراينوقت گفت:دلم مي خواست آسمان برزمين فرود ميامد .

آنگاه دستوردادكاروانش رابسوي مكه برگردانند،من بااوبرگشتم و ديدم كه دربازگشت باخودحرف ميزدچنانكه پنداري باديگري سخن مي گويدومي گفت:عثمان بن عفان رابناحق ومظلوم كشتند .

به اوگفتم:اي ام المؤمنين !همين تازگي ازتوشنيدم كه مي گفتي خدااوراازبين ببرد؟وقبلاميديدم توازهمه مردم بيشتر بااومخالفت مي كردي وزشتترين حرفهاراتوبه اوميزدي .

گفت:آري ،همينطور بود .

ولي بعدادرباره اومطالعه كردم ديدم آنهااوراتوبه دادندوبعدازاين كه توبه كرده ومثل نقره سپيدوپاك گشت ودرحاليكه روزه داربودودرماه مقدس ،وآنگاه كه جنگيدن وكشتن حرام است برسرش تاخته اوراكشتند .

/ 18