کرامت

نسخه متنی -صفحه : 61/ 11
نمايش فراداده

شفاى فوزيه زيدان

زني بنام فوزيه زيدان از خاندان مردمي صالح و متقي و پرهيزكار در يكي از قراء جبل آمل بنام جويه مبتلا به درد پاي بيدرماني شد ، تا بجائيكه بعنوان عمل جراحي متوسل به بيمارستانهناي متعدد گرديد ، اما كوچكترين نتيجه بدست نيامد ، و بكلي سستي در رانها و ساق پاي وي پديد آمده و هيچ قادر بحركت نبود مگر اينكه نشسته و بكمك دو دست راه ميرفت و روي همين اصل 25 سال تمام خانه نشين شد و بهمان حال صبر ميكرد ، تا اينكه عاشورا فرا رسيد او كه ديگر از مرض بستوه آمده بود و عنان صبر از دست وي بدر رفته بود به برادران و خواهران خود كه از اطياب مومنين بشمار ميروند پيشنهاد كرد و از آنان تقاضا كرد كه او را بحرم حضرت زينب س در شام برده تا در اثر توسل به ذيل عنايت دختر كبراي علي ع شفا يافته و از گرفتاري مزبور بدر آيد .

برادران پيشنهاد وي را نپذيرفتند و گفتند زيبنده نيست كه تو را با اين حال بشام ببريم اگر بنا است بوسيله حضرت زينب از خداوند شفا بگيري همينجا هم امكان دارد ، فوزيه آنچه كه اصرار كرد بر اعتذار آنان ميافزود ناچار وي خود را بخدا سپرد و صبر بيشتري پيشه كرد تا در يكي از روزهاي عاشورا در همسايگي منزلش مجلس عزاداري جهت حضرت سيدالشهداء ع برپا بود .

فوزيه بحال نشسته و بكمك دو دست بخانه همسايه رفت ، از بيانات وعاظ استفاده برده و در اثر ذكر مصيبت گريه كرد و توسل جست و دعا كرد و بعد از پايان عزاداري بهمان حال بخانه آمد ، شب شد ، او بعد از اداء فريضه و خوردن غذا با همان توسل خوابيد نزديك صبح بيدار شد تا اينكه نماز بخواند ولي هنوز فجر طالع نشده بود او بانتظار طلوع فجر بسر ميبرد در اين اثناء متوجه شد كه دستي آمده و بالاي مچ وي را گرفته و يكنفري ميگويد قومي يا فوزيه برخيز اي فوزيه او با شنيدن اين سخن و كمك آن دست فوري برخاست و به دو قدم خود ايستاد و از عقال و پاي بندي كه از او برداشته شده بود بي اندازه مسرور و خوشحال گرديد ، آنوقت نگاهي براست و چپ كرده احدي را نديد سپس رو كرد بمادرش كه در همان اطاق خوابيده بود بنا كرد به الله اكبر و لااله الاالله گفتن ، وقتيكه مادرش او را بانحال ديد مبهوت شد سپس از نزد مادرش بيرون دويد و بخارج از اطاق رفت و صدا به تكبير و تهليل بلند كرد ، برادران با شنيدن صداي خواهر بسوي وي آمدند ، وقتي آنان وي را بانحال غير مترقبه ديدند صدا بصلوات بلند كردند آنگاه همسايگان خبردار شدند و آنان نيز صلوات و تهليل و تكبير بر زبان جاري داشتند ، اين خبر كم كم بتمام شهر رسيد و ساير بلاد و قراء مجاور نيز خبردار شدند و مردم از هر جانب براي ديدن واقعه ميامدند و تبرك ميجستند و مرتب خانه او مركز رفت و آمد مردم دور و نزديك بود سلام و درود فراوان بر تربيت يافته مكتب وحي حضرت زينب س باد .

/ توسلات يا راه اميدواران .