زني كه در شب عاشورا درس وفا آموخت - کرامت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زني كه در شب عاشورا درس وفا آموخت

يكي از وقايع عجيبه كه در شب عاشورا اتفاق افتاد و اين واقعه نه تنها به زنان بلكه به مردان هم درس وفا ميدهد اين است كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام در آن شب اصحاب خود را جمع آوري نموده و فرمود يا اصحابي اعلموا ...

اي ياران من بدانيد كه اين مردم فقط براي كشتن من و همراهانم آمده اند و قصد ديگري ندارند ، بنابراين من بيعت را از شما برداشتم و در رفتن آزاديد هر كه دوست دارد ، در اين تاريكي شب برگردد ، در اين هنگام اصحاب ثبات قدم را بعرض رساندند حضرت چون استقامت آنها را ديد فرمود ارفعو اروسكم و انظروا الي منازلكم في الجنه سرهاي خود را بلند كنيد و جايگاه خود را در بهشت به بينيد ، در اينحال پرده از مقابل ديدگانشان برداشته شد و هر يك جايگاه خود را ديدند كه حوري ها ندا ميكردند العجل العجل فانا مشتاقات لكم بشتابيد بشتابيد ما بديدار شما و وصال شما اشتياق داريم .

در اين هنگام تمامي از جاي خود حركت و شمشيرها كشيده و عرض كردند ، يا ابا عبدالله بما اجازه فرمائيد تا همين امشب بر اين قوم حمله كنيم تا آنچه خدا بخواهد انجام شود ، حضرت فرمود بنشينيد خدا شما را رحمت كند و جزاي خير دهد .

آنگاه فرمود هر كس با خود زني بهمراه دارد ببرد به قبيله بني اسد ، علي بن مظاهر عرض كرد لماذا يا سيدي آقاي من چرا زنها را به قبيله بني اسد ببريم ؟ فرمود براي اينكه زنهاي ما بعد از شهادت اسير ميشوند و من بر زنهاي شما ميترسم كه اسير شوند ، علي بن مظاهر بعد از شنيدن اين مطلب بطرف خيمه خود رفت ، زن از جاي برخاست و از شوهر استقبال و احترام كرد و بصورتش خنديد .

علي بن مظاهر بيان حضرت امام حسين ع را عنوان كرد كه هر كه زن بهمراه دارد تحويل قبيله بني اسد بدهد ، زن گفت اينك تو چه كار خواهي كرد ، گفت برخيز تا تو را به بني اسد برسانم ، عجيب است كه آن زن با وفا و دلباخته اهلبيت اطهار اين مطلب را شنيد فقامت و نطحت راسها في عمود الخيمه از جاي برخاست و سر خود را به عمود خيمه زد و قالت ما انصفتني يابن مظاهر اي پسر مظاهر اين عمل دور از انصاف و مروت است ، ايسرك ان تسبي بنات رسول الله و انا آمنه من السبي ؟ آيا راضي هستي و مسروري از اينكه دختران پيغمبر ص اسير شوند و من از اسارت دور باشم ؟ ايسرك ان بيض وجهك عند رسول الله و يسود وجهي عند فاطمه الزهراء آيا خوشت ميايد از اينكه تو در نزد پيغمبر اكرم روسفيد باشي اما من در نزد فاطمه زهرا سلام الله عليها رو سياه باشم ، بخدا قسم شما با مردان در مواساتيد و ما هم با زنان در مواسات ، پس علي بن مظاهر گريه كنان برگشت ، حضرت امام حسين ع علت گريه را پرسيد ، او بيان همسر خود را بعرض رسانيد ، حضرت فرمود در اين باره ماجور باشيد .

/ معالي السبطين صفحه 210

/ 61