کرامت عجيب - کرامت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

کرامت عجيب

شيخ جليل ومحدث بي بديل "ثقه الاسلام نوري "نورالله مرقده ،دركتاب شاخه طوبي فرموده كه شخصي بودازنيكان شهرحله ،شغلش قصيده خواني بود،وبسيارخوب مي خواندودروقت خواندن عمامه را برزمين مي گذاشت ودرميان مجلس راه مي رفت ،ودرخصوص خواندن قصيده هائيه مادح اهل البيت امتيازي داشت ،وفرموده حقيردربيست سال قبل خواندن اورادر نجف اشرف ديدم وحكايت راازاوبلاواسطه شنيدم وبعدازاوازجماعتي ازاهل حله وغيرحله شنيدم به نحوي كه قطع حاصل شد،وحكايت چنان شهرت داردكه محتاج به سندنيست ،وخلاصه آن حكايت چنين است كه .

وقتي جماعتي ازاعيان واشراف بغدادازقبيل قاضي ومفتي وامثال اينهابه حله رفتندبريكي ازاكابرواردشدند ،به جهت تماشاوترويج ازصاحب خانه خواستندكه حاجي جوادبه جهت ايشان قصيده بخواند،چون حالت مشاراليه معلوم بودكه دربحبوحه خواندن ازحالت طبيعي بيرون مي رفت به نحوي كه ملتفت خودنمي شد،صاحب خانه ترسيدكه مباداازاشعارمتالب وهجابخواندوباعث فتنه وآشوبي شودراضي نشدندتاآنكه اصرارآنهاازحد گذشت والفت نزديك شدبه كدورت مبدل شود،مقررشدكه ازغزليات ومدح قصيده هائيه بخواند،پس به نحومرسوم حاجي برخاست ومشغول شدوعمامه رادروسطخانه گذاشت ،وازاعيان حله واهل ديوان ورعاياجمع كثيري نشسته ودرصحن خانه ايستاده بودند .

چون ازمدايح فارغشدبي خبرازخودشروع درمثالب كرد،صاحب خانه هر چه اشاره كردثمري نبخشيد،وحضارمجلس مشغول كشيدن شطب وغليان بودند،چون تيرشهاب ازابيات قدري ازگوشه قلبشان راسوزاندخواستندخاموش كنندوبه نحو خوشي اورامصروف ومانع شوند،يكي ازآنهاسرشطب رابرگرداندبرروي عمامه او كه آتش بگيردواومشغول عمامه شودوازآن حالت برگرددواهانت درضمن مزاحي شده باشد،پس اثري ازسوختن ظاهرنشد،ديگري متابعت كردنشد،وهكذاآنچه شطب درمجلس بودبه روي عمامه خالي شدنه حاجي جوادملتفت شدكه منصرف شودو نه دردعمامه بلندشود،آخركاربه اعانت ازخارج رسيد،ازكفگيرآتش گيري كه درقهوه خانه هادارندآتش به اشاره آنهاآوردندتاآنكه عمامه درآتش غرق شدكه هيچ طرفش پيدانبود،حضرات دربوته تعجب وغيظمتحيروگداخته ،تاآنكه حاجي به نحودلخواه ازخواندن آنهافارغشد،عمامه رانديد،پرسيدنشانش رادرزير آتش گرفت ،پس اورابيرون آوردوحركت دادخاكسترازاوريخت وبرسرگذاشت بدون آنكه جزئي ازاوتغييركرده باشد .

ودراين مجلس درظاهروخفاجماعت بسياري به شرف تشيع مشرف شدند،ودراين حكايت معجزه اي است ازائمه انام عليهم السلام ،وفضيلتي است ازبراي آن قصيده شريفه ،وكرامتي است ازبراي قاري وصاحب قصيده .

/ 61