اشتباه - کرامت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اشتباه
يكي ازرفقابودفرمودمن دوائي برچشم كشيده بودم كتابيرابرداشته نگاه كردم ديدم خيلي روشن ميبينم باخودگفتم اين دواكرامت مينمايدبعدخواستم بفهمم كه اگرعينك بگذارم چگونه ميبينم هرچه گشتم عينك راپيدانكردم تااينكه بعداز مدتي فهميدم درچشمم بوده واين روشني ازبركت آن بوده نه ازكرامت دوابزرگتر ازآن اشتباه يكي ازاهل علم بودگفت لنگ راتوي خزينه حمام فشارميدادم يكطرف لنگ ازدستم رهاشددرحالتيكه آنطرفش دردست ديگرم مانده بودمن غفلت ازآن كرده لذادنبال آن گرديدم وهرچه گرديدم پيداش نكردم ولي لنگ راكه در دستم مانده بودشسته برخودبسته بيرون آمدم باوجوداين بازغفلت داشتم خيال ميكردم كه لنگ درخزينه ماندتااينكه بحمامي گفتم كه لنگ ازدست من افتادو درخزينه مانداونيزغفلت كرده سلمانيراصدازداونيزگردش كردپيدانكردبعد شخصي درآنجابودگفت شمامگرازيك لنگ بيشتربسته بوديدگفتم نه گفتم همان يك لنگ راكه باخودآورده ايدبيرون والالخت كه بيرون نشده ايدآنوقت ملتفت شدم كه لنگ دردستم مانده وبرخودبسته بيرون آمده ام ولي گمانم اين بودكه لنگ درخزينه مانده