شخصي بنام ميرزااسدالله ازخدام آستان مقدس حضرت معصومه ع بودوي درقسمت پادچار دردشقاقلوس يكنوع بيماري كه موچب بي حسي وفلجي ميشودشدپزشكانوقت از معالجه آن عاجزشده واوراجواب كردندوبه اتفاق راي دادندكه بايدپاي او فطع گردد .اويكروزقبل ازموعدقطع پاتصميم گرفت شب رادركنارمرقدشريف حضرت معصومه ع بسربرده ومتوسل گردد .آن شب فرارسيدآخرهاي شب كه درهاي حرم راميبنددن شخصي بنام مبارك اوراحمل كرده وبحرم برداوخودرابه پاي ضريح رساندومخلصانه باسوزوگذازخاصي متوسل بحضرت معصومه ع شدوازآنحضرت خواست كه ازخدابخواهدتااوراشفابدهد .نزديك صبح هنوزهواروشن نشده بود پشت درآمدوفريادزد:دررابازكنيدمن شفايافتم .دررابازكردندديدند ميرزااسدالله بسيارخوشحال است وشفايافته است وجرياي شفاي خودراچنين شرح داد:درحرم پس ازرازونيازخوابم برددرعالم خواب ديدم كه يك بانوي بزرگواري نزدم آمدوپس ازاحوالپرسي گوشه اي ازمقنعه خودراچندين باربپاي من ماليدوفرمود:توشفايافتي ؟گفتم :شماكيستيد؟فرمود:آيانميشناسي مرا بااينكه ازخدام حرم من هستي ؟من فاطمه دخترموسي بن جعفرهستم .ونيزنقل شده :درزمان مرجعيت آيت الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري حدودپنجاه سال قبل شخصي كه بسياري ازمردم قم اوراديده بودندقسمت پايين بدنش فلج شده بودبراي درمان خودبهرجارفته بودنتيجه نگرفته بودتااينكه درقم بحرم حضرت معصومه ع رفته ومتوسل گرديددريكي ازشبهاي ماه رمضان صداي نقارخانه كه درآن زمان در جوارحرم حضرت معصومه وجودداشت بلندشدعلت پرسيدنداعلام شدكه حضرت معصومه س فلان شخص راكه ازناحيه پافلج شده بودشفاداده بگونه اي كه اواصلا"احساس دردپانميكند ."انوارالمشعشين چ 1ص 216اين كتاب توسط علامه محمدمعلي بن حسين بن علي كچوئي ازعلماي قرچهارده ودرسال 1325ه ق تاليف شده است وسه جلدميباشدكه تنهاجلداول آن كه درباره قم وتاريخ ورودحضرت معصومه ع بقم و ...است طبع شده ونگارنده دركتابخانه مسجداعظم قم ازاين كتاب استفاده كرده است ."