بناي مسجد را نگاشته است . به علاوه در مقدمه و مؤخره رساله خود نيز مباحثي در توجيه جنبه هاي ديني اين واقعه ارائه كرده است . وي نام رساله خود را « هداية التصديق الي حكاية الحريق » گذاشته است .
رساله مزبور در چهار فصل تنظيم شده است :
فصل اول : در معناي اين سخن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه فرمود :
« حجابه النور ، لو كشف لاحرقت سبحات وجهه ما انتهي اليه بصره . »
فصل دوم : در بيان شفقت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر امتش .
فصل سوم : در تفصيل حكايت آتش سوزي تا بناي آن .
فصل چهارم : در نشانه ها و آيات غريب كه در حين آتش سوزي و پس از آن ، در عمارت رخ داده است .
آنچه كه ما در اينجا ترجمه كرده ايم ، فصل سوم رساله اوست كه به عنوان نقل سخن شاهدان عيني در اصل آتش سوزي و نيز بناي عمارت از زبان خود او كه شاهد ماجرا و دخيل در كارها بوده ، ارزش دارد .
فضل الله اين رساله را به عربي در همان زمان تحرير كرده و بعداً در شب جمعه بيستم ماه شوال سال 907 در شهرستان جي اصفهان نسخه اي از آن را نوشته است . نسخه مزبور عيناً به خط فضل الله ، به كوشش آقاي ايرج افشار در « يادنامه ايراني مينورسكي » چاپ شده و در همان يادنامه ، متن حروفي آن را آقاي دانش پژوه چاپ كرده اند . متن حاضر ترجمه فصل سوم رساله است .
فضل الله در آغاز نام عالماني را كه گزارش آتش سوزي را براي وي نقل كرده اند ، ذكر نموده و پس از آن ، به بيان ماوقع مي پردازد . افراد مزبور عبارتند از :
شيخ شمس الدين محمد بن ابي الفرج بن الشيخ زين الدين مراغي عثماني مدني كه فضل الله كتاب صحيح مسلم را بر وي خوانده است . قاضي صلاح الدين محمد مدني كه امام جماعت مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده است . قاضي القضاة حنفيان در مدينه شيخ سخاوي فقيه و اديب و قاضي القضاة مالكيان در مدينه . عبدالقادر حسيني حنبلي قاضي القضاة حنابله در مدينه . شمس الدين محمد بجاوي . شيخ مسعود مغربي . شيخ عثمان طرابلسي . جلال الدين محمد بخاري معروف به ابن حلال . شيخ محمد بن تقي . سيد شريف عبدالرحمن
بن ابي السعادات رئيس مؤذنان حرم ؛ ابن علبك مؤذن ، كه واقعه مزبور در آغاز از پدر او شيخ شمس الدين محمد رئيس وقت مؤذنان حرم رخ داده است .
« هر كدام از اين مشايخ بخشي از ماجرا را برايم حكايت كردند . آنان ـ كه خداي رحمتشان كناد ـ گفتند : در يكي از شبهاي دهه دوم ماه رمضان سال 886 ، مردم مدينه از نماز تراويـح ( 1 ) ـ كه آن را در پايان شب مي خوانند ـ فارغ گشتند ، مؤذنان بر حسب عادت ، به تسبيح پرداختند . عادت مؤذّنان در مدينه اين بود كه با گذشت دو سوم شب ، به كار تسبيح و تهليل مي پرداختند . اولين كسي كه چنين مي كرد رئيس مؤذنان بود كه در « مناره بيضا » كه بر فراز قبه حرم نبوي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ( 2 ) اذان مي گفت . آنگاه كه او تسبيح و تهليل مي گفت ، مؤذني كه در برابر او در مأذنه طرف راست باب جبرئيل بود ، به تسبيح و تهليل مي پرداخت . پس از آن مؤذني كه در مأذنه باب الرّحمه بود چنين مي كرد و آنگاه مؤذن ناحيه باب السلام و آنگاه رئيس مؤذنان در « مأذنة البيضاء » بار ديگر تهليل مي گفت و مؤذنان ديگر تا طلوع فجر در پي او چنين مي كردند . اين عادت تهليل ، در مدينه منوّره بود . »
مشايخ گفتند :
زماني كه در آن سحرگاه ، رئيس مؤذنان فرياد تهليل سرداد ، آسمان در غرّش ( رعد و برق ) بود و مردمان بعداز فراغ از نماز تراويح مشغول خوردن سحري بودند ، ناگهان مردم صداي مهيب و دلخراشي شنيدند ، گويي ستوني عظيم فرو افتاد . از آنجاكه آنان برق و صاعقه اي نديده و تنها آن صداي مهيب را شنيدند ، به حيرت درافتادند و گمان كردند كه در درون عمارت مسجد حادثه اي روي داده است . صداي تهليل رئيس مؤذنان خاموش شد و سكوت ادامه يافت در حالي كه مؤذنان ديگر در انتظار بودند .
زماني كه اين وضعيت به درازا كشيد ، يكي از خدام به مأذنه رفت و او خود براي من چنين حكايت كرد :
« وقتي به مأذنه درآمدم رئيس را كه خداي رحمتش كند ديدم در حالي كه شباك مأذنه را گرفته ، چشم به آسمان دوخته و در همان حالت ايستاده ، مرده بود ، هيچ گونه اثري از سوختگي و يا ضربه در وي مشاهده نشد . رئيس از اكابر صلحا و علما و محدثان بود ، او حلقه درسي در حرم داشت و عالمي فرزانه از بزرگان اهل حرم بود . خادم مزبور افزود : وقتي او را در
1 ـ نماز مزبور از بدعتهاي خليفه دوّم است كه ضمن آن نماز شب ماه رمضان به جماعت در مسجد خوانده مي شود . وقتي به خليفه گفته شد كه اين كار بدعت است ، گفت : حتي اگر هم بدعت باشد بدعت خوبي است . 2 ـ مؤلف در همه جا ، در اين رساله پس از نام رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به همين صورتي كه در متن آمده ، تحيت برسول و آل او مي فرستد ، نه چون ساير سنيان كه آل را حذف مي كنند .