تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی

محمد مددپور

نسخه متنی -صفحه : 161/ 139
نمايش فراداده

هنرمند با تاسى به نمونه اصلى و نقش ونگارهاى عرشى هنرى كه در گذشته ابداع شده و«صورت نوعى ازلى »آثار هنرى محسوب مى شود،سعى به تقرب به اين نمونه دارد.پس او به گذشته طلايى كه هنرمند به حقيقت تقرب داشته نزديك مى شود و رو به سوى آن دارد و به اين جهت نقشى كه مى زند يا هر اثرى كه ابداع مى كند از نظرى تكرار محسوب مى شود،در حالى كه در واقع الهام جديدى در سعى هنرمند براى تقرب به حقيقت و صورت نوعى ازلى در كاراست كه هنرمند در دوره اى متاخر نسبت به آن دچار بعد و دورى است.او در اينجا سعى مى كند به مبدا نزديك شود و به معرفت نياكان عصر طلايى خويش و به بهشت گم شده وفراموش گشته تقرب جويد (10) .

در مقابل اين بينش و نگاه دينى و ميتولوژيك،هنرمند دوره جديد همه چيز را در افق پيشرفت و سير تكاملى مى بيند،مشكل هنرمندان جديد انحراف و دورى تدريجى ازمبدا حقايق الهى نيست.آنان عصر طلايى را در آينده مى جويند.به همين سبب نيز هر چه از عصر رنسانس دور مى شود تفاوت ميان سبكهاى جديد بسيار فزونى مى يابد.اگرمقايسه اى ميان مكتب هرات و تبريز يا مكاتب هندى و چينى در نقاشى و پيكرتراشى ومعمارى با تفاوت سبك كلاسيك و رومانتيك و كوبيسم داشته باشيم،آنگاه در مى يابيم كه چگونه هنرمندان دوره جديد همواره در حال گريز از گذشته و روى آوردن به سوى آينده اند.

صنايع مستظرفه

هنر مقدس همواره دو غايت بنيادى داشته است.اول زيبايى صورت عبادات (11) و دوم نگهبانى و حفاظت از آن.دومين مميزه هنر مقدس بدان حقيقت رجوع مى كند كه اسلام صرف زيبايى را مطلوب تلقى نكرده،بلكه زيبايى را با كمال مورد تامل قرار مى دهد. آنچه منشا نقوش پراكنده و مايه پراكندگى خاطر است در قلمرو هنر اسلامى نفى مى شود،از اينجا هرگونه آرايش زرين يا جامه هاى فاخر در عبادات طرد مى گردند.

به تعبير بوركهارت آداب دينى هنر الهى است از آنجا كه گونه اى جلوه گرى و سمبوليسم-در سطحى از شكلها و حالتهاى آدمى-براى جستجوى راهى به ماوراى همه مظاهر واعيان وجود است (12) .در مسيحيت اين آداب نيايشى است-مانند عشاى ربانى و آداب خاص مسيحى-متضمن هنر مقدس يعنى معمارى و شمايل نگارى مسيحى كه ازبرجسته ترين مظاهر هنر مسيحى هستند (13) .با توجه به معناى ذاتى عبادات اسلامى،و هنرى كه به زيبا كردن آن متوجه است،در عالم اسلامى به گونه اى ديگر فيضان و انعكاس هنرى آداب دينى را مى بينيم،يعنى جدا از مفهوم شمايل نگارى در عبادات مسيحى كه درضمن نوعى هنر تلقى مى شود.

مسجد نخستين جايى است كه اين فيضان خود را در آن منعكس مى سازد.از اين جمله است منبر كه در كنار محراب مساجد قرار دارد.منبر همان «كرسى »است و چونان اريكه انبياء و اولياء و وارثان آنان.اگر نخستين مركز فعاليت سياسى و فرهنگى در اسلام مسجداست،اثاث آن نيز بايد نخستين تجليات هنر اسلامى را داشته باشد.سنت منبر سازى ازعصر پيامبر باقى است كه از ستون حنانه در مسجد مدينه با سه پله براى موعظه و هدايت مؤمنان ساخته شد (14) .