تكرار نقوش در هنر عصر اسلامى - تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تكرار نقوش در هنر عصر اسلامى

يكى از مميزات عالم اساطيرى شرق و عالم دينى مسيحى و اسلامى تكرار طرح ونقش و
الحان در آثار هنرى آنها است.اين وضع در همه هنرهاى اساطيرى و دينى مشترك است.بنابر
اين بايد بينش واحدى وجود داشته باشد تا همه هنرمندان با وجود گذرهزاران سال همواره
يك نقش را با قدرى تغيير نا محسوس ابداع كنند.

اين بينش در نگاه هنرمندان اعصار گذشته نسبت به زمان و تاريخ و ماهيت اثر هنرى حضور
پيدا مى كند،بدين معنى كه هنرمند از زمان،احساسى مكانيكى و تدريجى كه درافق مكان
تكوين يابد و نابود شود،ندارد.بلكه زمان و مكان چون انسان واجد مراتبى است كه هر مرتبه
دانى جلوه امر عالى است.انسان همواره نسبت به زمان و مكان احساس بستگى مى كند اما اين
احساس امرى تاريخى است.گاه چنان تصورى از زمان و مكان دراو پيدا مى شود كه با زمان و
مكان در دوره ديگر متفاوت است.

به هر تقدير زمان و مكان در نگاه انسان مفهومى تاريخى
دارد.چنانكه تاريخ نيز سيرمعنوى انسان در زمان و مكان و از آنجا در عوالم است.بدين معنى
انسان همواره كون درزمان و مكان دارد و در هر دوره احساس او از عالم متفاوت مى شود.به
همين جهت نيزپيشينيان سير تاريخ را ادوارى تلقى مى كردند.هندوان به چهار دوره تاريخى
كريتا،تريتا،دواپارا و كالى كه هر دوره مميزات خاص خود را دارد قايل بودند.در دوره اول كه
همان عصر طلايى يا كمال است،حقايق ودايى(كتاب مقدس)نيازى به تفسير و تعبيرنداشتند (8)
.

آدميان حقايق آنها را با مكاشفه درك مى كردند و ليكن بر اثر گردش دائمى چرخ گيتى و
پيدايش ادوار بعدى كه هر يك در حكم سقوط و فقدان تدريجى معنويت بوده،علوم شهودى
رو به فناء رفتند و آيينه دل غبار آلوده شد و پليديهاى گوناگون نفسانى،آدمى را از درك
حقايقى كه نياكان دوران عصر طلايى بدان شاعر بودند،بازداشت (9) .

در اساطير يونان چنانكه «هسيود»طرح مى كند و در تفكر چينى و ايرانى و مصرى وبين
النهرينى نيز از عصر طلايى و در مقابل آن از عصر آن سخن به ميان آمده است.دراين نظرگاه
همانطورى كه عصر طلايى كاملترين ادوار است،كاملترين آثار فكرى،هنرى و تدابير سياسى و
اعمال اخلاقى و حماسى نيز در اين دوره به وجود آمده است.پس براى هر كس هر نظر و عمل
و ابداعى كه در اين عصر وقوع حاصل كرده،حقيقى ترين وبه عبارتى نزديكترين امور به
(Archetype) اثر
حقيقت است.

/ 161