باب دوم: تاريخ هنر اسلامى - تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



















باب دوم: تاريخ هنر اسلامى

فصل اول: زمينه هاى پيدايى هنر اسلامى

طرح تاريخ هنر اسلامى و شرح اوضاع حاكم بر آن مشكل تر از بررسى و مطالعه تاريخ علم يا
سياست اسلامى است كه غلبه حضور و احوالات و ظهور آن در كلمات ونقوش و الحان
اقتضاى تعمق و تذكرى بيش از مطالعه علم يا سياست،كه اغلب تفكرحصولى و تدبير و يا
وجود سنت رسمى وجه غالب آن است،دارد.على الخصوص كه دربادى نظر و ظاهرا برخى
هنرهاى رايج در تمدن اسلامى در بعد از قرآن و ماثورات حضرت نبى(ص)و ائمه اطهار تكوين
و گسترش يافته اند (1) .اگر فلسفه و دانش يونانى بانهضت ترجمه و با تدابير بسيار به تمدن
اسلامى روى مى آورد
 و جبهه مخالف علوم شرعى را در اين تمدن به وجود مى آورد،هنر بيگانه
نيز با تاييد خلفاى اموى و عباسى به كمك معماران و نقاشان و شاعران موجى را در تمدن
اسلامى ايجاد نمود.با اين تفاوت كه تعارض آن با عالم اسلام به جهت پذيرش فرهنگ كفر آميز
فرعونى و آخر الزمانى اموى-عباسى كمتر جلوه مى كرد و تنها گروهى محدود از
متفكران اسلامى نحله ها و صورى از آن را نظرا و گاه عملا تحريم كردند-از جمله صور
ونحله هايى از شعر و موسيقى باطل و نقاشى و پيكر تراشى جاهلى كه صريحا پيامبر(ص) آن
را طرد كرده بود
-اما بيشتر صور هنرى ملل و نحل مشترك آن عصر به نحوى از انحاءبا
پذيرش صورت اسلامى در ساختمان فرهنگ سنتى اسلام شركت كردند،و گاهى نيزاسلام را
در حكم ماده صورت خويش در آوردند و در حقيقت «صورت »همان صورت شرك و كفر بود.اين
آثار بخشى از هنرها و علوم فلسفى و غريبه و فنون و اخلاق وسياست نظرى و عملى بيگانه از
جهان اسلامى را تشكيل دادند در حالى كه ربطى به اصل ذات اسلام نداشتند و با آن متباين
بودند.

به هر تقدير با گسترش ديانت اسلامى در فتوحاتى كه بيشتر در عصر اموى اتفاق افتاد،
بسيارى از هنرها چون ساير شئون فرهنگى ملل و نحل مختلف در قلمرو ولايات اسلامى قرار
گرفتند و از آنجا كه بسيارى از آنها به صورت آثارى مادى و تجربى بودند نظيرمعمارى،
نقاشيها و پيكره ها و صنايع مستظرفه(تجملى و ضرورى)،بسيار سريعتر واردجامعه اسلامى
شدند به طورى كه بسيارى از اين آثار در دوره امويان در تمدن اسلامى رواج يافت (2) .

/ 161