صورت شناسى فرهنگى-تاريخى در معارف دينى و اسلامى - تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علاوه بر نظريه مسلط مطالعات تاريخى دوره جديد،بايد به نظريه ادوارى تاريخ نيزكه اساس
شرح حوادث تاريخى در اديان آسمانى و تفكر دينى و اساطيرى است توجه كرد.اين نظريه در
مقابل نظريه ترقى تاريخى كه همه امور را به زمان فانى بر مى گرداند،قرار مى گيرد.

رجوع ادوار در صورت دينى نه به زمان فانى است،بلكه آنها را به «اسماء»در حكم صور نوعى
تاريخى كه همه در«حضرت احديت »،و«حقيقة الحقايق »جمع مى شوند، بر مى گرداند (3) .بر
اساس اين نحوه تلقى و نظر،هر دوره مميزاتى منحصر به خود دارد كه فصل مميز آن از ساير
ادوار است،اما به جهاتى با ساير ادوار مشترك است.از اين لحاظ،مى توان آن را چنان كه قبلا
نمايش داده ايم،به صورت دايره هاى متداخلى فرض كرد كه در جهتى وحدت و در جهتى
كثرت مى يابند.

متفكران اسلامى و مسيحى با توجه به نظريه ادوارى،هيچگاه فرهنگها را به طور نسبى در
نظر نمى گرفتند تا حقيقت نيز به تبع آن نسبى و زمانى تلقى شود.براى اينان بااختلافاتى كه
داشتند،حق و حقيقت يكى بود و غير آن باطل،از اين رو در برابر يك معرفت و فرهنگ حقيقى
و ايمانى(كه جلوه هاى مختلف دارد)به يك معرفت و فرهنگ باطل و كفر،با جلوه هاى مختلف
در حكم حجاب فرهنگ حقيقى و ايمانى قائل بودند واين تلقى لوازم خاص خود را داشته
است كه با نظريه ترقى تباين ذاتى پيدا مى كند.

يكى از نويسندگان در اين باب چنين مى نويسد:«كسانى كه قائل به تكامل و ترقى علم و
استعداد و ادراك و تعقل انسان اند،بسيار آسان مى توانند اين مطلب را تعيين كرده بگويند كه
در روزگار گذشته،پيشينيان از استعداد عقلى كمترى برخوردار بودند ودرست نمى توانستند
حقيقت را بشناسند و لذا دچار خطا مى شدند و اين گونه،به ياوه گويى مى پرداختند.لكن به
مرور زمان چون انسان از لحاظ ذهنى و عقلى رو به تكامل گذاشت،بطلان اين سخنان بر وى
آشكار شد
 و دست از اعتقاد بدانها كشيد.اين عقيده كه خوديكى از خرافات ريشه دار عصر
جديد است،از نظر هر متفكر اصيل اسلامى به هيچ وجه صحيح نيست.مسلمانى كه معتقد
است،پيغمبر اسلام-با اين كه در گذشته مى زيسته است-داناترين و عاقل ترين و حكيم ترين
موجودات و مخلوقات خداوند است،چطورمى تواند معتقد باشد كه انسان در طول تاريخ از
لحاظ عقلى و علمى به طرف ترقى وتكامل سير مى كند» (4) .

صورت شناسى فرهنگى-تاريخى در معارف دينى و اسلامى

علم الاسماء تاريخى
گفتيم كه صورت شناسى همان طريقتى است كه ما آن را نزديكترين طريق به نظربعضى از
متفكران اسلامى دانستيم،اما نزديكترين كجا و عين حقيقت كجا.حال براى ايضاح مطلب به
طرح نظر متفكران دينى و اسلامى در باب حقيقت و صورت فرهنگهامى پردازيم:

گفتيم كه تفكر غربى در طريق نحله هاى صورت شناسى سعى داشته به نحوى تذكرتاريخى
نسبت به حوالت تاريخى خود پيدا كند،اما از آنجا كه اين نحله ها مبتنى بر تذكرحقيقى به
معنى حوالت تاريخى نيست،از اين رو بايد اين نوع تفكر را تفكر قالبى ياصورى ناميد.اين تفكر
اكنون كه به عصر ممسوخيت و انحطاط رسيده است بالكل از حق و حقيقت دور شده اما تنها
تفكر حقيقى فارغ از حجاب غفلت-كه بايد آن را تفكر قلبى ناميد-قادر به پاسخ به پرسشهايى
است كه در جستجوى درك حوالت تاريخى است.

/ 161