آخرين كلام - تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آخرين كلام

آنچه در باب هنر اسلامى گفتيم تركيبى بود از بيان روح و معناى هنر اسلامى باصورت آن.
صورت جلوه معنى است و معنى هنر اسلامى در دين تعبيه شده،چنانكه تفكر دينى متضمن
آن است.اما از نظرگاه وجود شناسانه در دين «معنى »جز عوالم غيب كه نهايتا به غيب الغيوب
مى رسد نيست.تفكر اسلامى همواره رو به عالم غيب داشته وحكمت انسى و عرفانى همواره
در طلب حضور بيواسطه عوالم غيب بوده و گوش دل به استماع نداى عالم غيب سپرده و
چشم و گوش دل متفكران دينى شاهد حقايق عالم قدس بوده و عالم و آدم را جلوه اى از
الوهيت و حضور الوهيت تلقى كرده و عالم معنى رااصيل دانسته است.پس روح هنر اسلامى
جز تجلى حق و حقيقت در عالم اسلامى نيست.

هنرمند مسلمان صورتهاى خيالى را واسطه اى براى جهش روحى به عالم حق و حقيقت
ومعانى در كار آورده و از زبان رمز و تمثيل در اين مقام بهره گرفته است.صور عالم
ملك جلوه ها و سايه ها و ظل حقايق و معانى عالم ملكوت و جهان فرشتگان اند.




  • هر آن چيزى كه در عالم عيان است
    كه محسوسات از آن عالم چو سايه است
    كه اين طفل است و آن مانند دايه است



  • چو عكسى ز آفتاب آن جهان است
    كه اين طفل است و آن مانند دايه است
    كه اين طفل است و آن مانند دايه است



با توجه به اين مراتب هر صورت را معنايى است و هر ظاهرى را باطنى و هر مظهرى ظهور
معنايى است.صورت لازمه ظهور است اما ادراك قلبى عميق مستلزم گذشت ازعالم صور و
سير از صورت به معنى است.




  • پاك كن از نقش صورت سينه را
    تا شود گنج معانى سينه ات
    غرق نور معرفت آيينه ات



  • روى در معنى كن اين آيينه را
    غرق نور معرفت آيينه ات
    غرق نور معرفت آيينه ات



و هنر اينچنين جمع ميان صورت و معنى است به سخن مولانا در مثنوى:




  • جمع صورت با چنين معنى ژرف
    نيست ممكن جز ز سلطان شگرف



  • نيست ممكن جز ز سلطان شگرف
    نيست ممكن جز ز سلطان شگرف



تفكر دينى سير از ظاهر به باطن و سير از باطل به سوى حق است.هنگامى كه تفكر اين سير
را از دست داد و از رفتن از ظاهر به سوى باطن بازماند و در ميان پندارها حيران شد،و آنگاه
هنر دين نيز به فروپاشى روى مى كنند.از اينجا حكمت دين جوهر هنر دينى است و هنگامى
كه هنر،حكمت خويش را از دست داد به صورت صرف تبديل مى شود و ازعناصر بيگانه متاثر
گشته و به تدريج راه انحطاط را مى پيمايد،چنانكه اين امر در سبك مينياتور رضا عباسى يا
سبك پر تكلف معمارى باروك عثمانى جلوه گر است
.و از اين بدتر و نابود كننده تر نفوذ
تكنولوژى امروزى است كه هنر اسلامى را به تباهى مى كشد وحكمت منطوى در آن را
محجوب كرده يا به فراموشى سوق مى دهد.با حيات مجددتفكر و حكمت انسى هنر اسلامى
احياء خواهد شد و اين به طلب ما و لطف الهى بازمى گردد.لازمه ظهور لطف الهى تمناى
هنرمندان و طلب آنهاست و اين تمنا در هنرآماده گر انقلابى تجلى مى كند نه در هنر افيون
زده بزمى و عرفان تجدد زده خانقاهى كه باجهاد اصغر و اكبر حقيقى بيگانه باشد،و عالم هنر
اسلامى را چونان بازار مكاره عيش وعشرت و عشق مجازى و دروغين بنگرد.

/ 161